سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و در وصف جمع فرومایگان فرمود : ] آنانند که چون فراهم آیند پیروز گردند ، و چون پراکنده گردند شناخته نشوند [ و گفته‏اند امام فرمود : ] آنانند که چون فراهم آیند زیان رسانند و چون پراکنده شوند سود دهند . [ گفتند زیان فراهم آمد نشان را دانستیم سود پراکنده شدنشان چیست ؟ » فرمود : ] خداوندان پیشه‏ها به سر پیشه‏هاى خود بازگردند و مردم از آنان سود برند : چون بنّا که بر سر ساختن بناى خود رود و بافنده که به کارگاهش و نانوا که به نانوا خانه بازگردد . [نهج البلاغه]
asmssh

 

رسیدن به خداوند منحصر در یک راه و طریق نمی باشد، بلکه راه های متعدد و فراوانی برای رسیدن به حق وجود دارد که هر کس از یکی از آن راه ها می تواند به خداوند برسد.
به طور کلی راه های رسیدن و شناخت خداوند، سه نوع است:
الف- راه دل یا راه فطرت.
ب - راه حس و علم یا راه طبیعت
ج- راه عقل یا راه استدلال و فلسفه
کسانی که از طریق فطرت و راه دل قصد رسیدن به خداوند و معرفت پروردگار را دارند، آنها نیز راه یکسانی را نمی پیمایند، آنها هر کدام به حسب نوع استعداد و ذوق و حالات درونی خویش راهی به سوی خداوند می پیمایند و سلوک خاصی دارند.
نوع استاد و مشرب و ذوقیات او نیز در تبیین این راه نقش فراوانی دارد. عده ای با ذکر و عده ای با فکر این راه را طی می کنند. گروهی اهل محبت به خداوند و دسته ای اهل خوف از خدایند. عده ای در متن جامعه به سلوک مشغولند و گروهی میلشان به انزوا و گوشه نشینی بیشتر است. گروهی مظهر جمال حق و جمعی مظهر جلال اویند.
البته این بدین معنا نیست که هر کس هر روش و طریقی را که انتخاب و اختیار نماید، کار و برنامه اش مورد تأیید و امضا می باشد. عده زیادی از کسانی که ادعای معرفت و سیر و سلوک دارند، روح عمل و برنامه و کارشان با روح شریعت مقدس ناسازگار و گاهی در تضاد کامل است. کسانی که ادعای عرفان دارند ولی به ظواهر دین و شریعت عمل نمی کنند و برای آن ارزشی قایل نیستند، با روح عرفان و توحید و معرفت بیگانه اند و گاهی هواپرستی و خودنمایی و مرید پروری را با توحید و خداپرستی اشتباه می کنند و هوا را به جای خدا می پرستند.
باید عرفان ناب را از قرآن کریم و آیات توحیدی آن و خطبه های نورانی و پرمحتوا و آکنده از توصیه خالص نهج البلاغه و صحیفه سجادیه گرفت. نمونه های صادق معرفت و عرفان در زمان ما بزرگانی چون امام خمینی، علامه طباطبایی و حضرت آیت الله بهجت می باشند که کمال تعبد و پیروی از شریعت را در همه جنبه های آن داشته و دارند و عرفان خود را از سرچشمه زلال و زاینده قرآن و سنت گرفته اند.
قرب به خدا دارای مراتب بی شماری است و هر انسان مؤمنی دارای مرتبه خاصی از قرب است و کامل ترین و بالاترین مرتبه آن از آن پیامبران و به ویژه آخرین پیامبر خداوند، حضرت محمد(ص) و خاندان و اهل بیت پاک او می باشد.
بزرگان فرموده اند: در سیر و حرکت به سوی خداوند و در قرب به او «طفره» محال است یعنی امکان ندارد بدون طی کردن مراحل و منازل و مراتبی که در این راه وجود دارد به مرحله و مرتبه و منزل بعد وارد شد. البته گاه می شود که بعضی از مراحل به سرعت طی می شود و انسان سالک در اثر انجام عمل خالصانه ای مثل ایثار و احسان و عبادت خالصانه و خدمت به پدر و مادر و دستگیری از انسانی افتاده و محتاج و حتی خدمت به حیوان گرسنه ای مثل سگ و گربه و نیز آب دادن به گیاهی پژمرده، جذبه و کشش معنوی خاصی در او ایجاد می کند که مراحل و منازل قرب را به سرعت طی می کند و وارد مرحله منزل بالاتری می شود به گونه ای که خودش نیز متوجه نمی گردد ولی گاهی طی مراحل و پیمودن منازل، به تدریج و گام به گام است و منازل یکی پس از دیگری پشت سر گذاشته می شود که اصطلاحا به آن سیر و سلوک می گویند.
به هر حال بندگی و سیر و حرکت در راه خداوند نیز قوانین ویژه خود را دارد و چون حرکت از پایین به بالا و از نزول به صعود است تا مراحل قبل پیموده نشود ممکن نیست وارد مرحله بعد شد. معنای راه میانبر همان انجام اعمال خالصانه و خداپسندی است که به سیر انسان سرعت و شتاب زیادی می بخشد و انسان مراحل را به سرعت می پیماید ولی این که کدام عمل چنین اثری را دارد، این بستگی کامل به انگیزه و نیت و خلوص انسان در عمل دارد. گاه می شود دو نفر یک نوع کار و عمل را انجام می دهند ولی اثر و نتیجه آن تفاوت فراوانی با هم دارد با این که شکل و ظاهر آن عمل در هر دو یکسان و مشابه است ولی چون نوع نیت و خلوص و انگیزه در این دو فرد مختلف است، اثر و نتیجه آن نیز گوناگون است و از اینجاست که نقش نیت در جهت دادن و اثر بخشیدن به کارها و اعمال روشن می گردد.
باید دانست که چون آثار اعمال برای ما روشن نمی باشد و ما نمی دانیم کدام عمل نیک ما را به قرب الهی نزدیک تر می سازد باید از هیچ کار خیر و شایسته ای فرو گذار نکنیم و هیچ کار خیری را کوچک و ناچیز نشمریم، چنانچه روایات فراوانی در این باره داریم و انسان مؤمن زیرک از هر عملی برای رسیدن به قرب الهی استفاده شایان می کند.

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط asmssh 88/5/29:: 2:8 عصر     |     () نظر

راه‌های رسیدن به موفقیت

 

  روشی کاملاً مؤثر در برنامه‌ریزی

 

خواستن توانستن است.

من باید موفق بشوم.

من باید درستکار باشم.

من باید تصمیم اساسی برای موفق شدن بگیرم.

من باید خوب درس بخوانم.

من باید با معدل خوب قبول شوم.

من باید تلاش کنم.

من باید موانع موفقیت را بردارم.

من باید، باید، باید...

راستی راه رسیدن به موفقیت چیست؟

از اساسی‌ترین و اصلی‌ترین شرایط موفقیت یک انسان در زندگی فردی و اجتماعی داشتن قدرت «مدیریت خود» است. انسان موفق، ریشه همه موفقیت‌ها را در درون خود جست‌وجو می‌کند.

منشأ تمام پیروزی‌ها در وجود ماست. انسانی که نگاه مثبت و فعال در زندگی دارد خواهان کار، کوشش و تلاش است و برای خود برنامه دارد.

انسان موفق، زمام زمان را به دست داشته و بهترین بهره را از آن می‌برد. انسان موفق شکست‌ها و عقب افتادن‌های خود را با بهانه‌های پوچ توجیه نمی‌کند.

کشیدن پا روی زمین، حرکت بدون انرژی، چشم‌های خسته و بی‌حال و گاهی خواب‌آلود، غرغر کردن و بد و بی‌راه گفتن به زمین و زمان، پوشیدن لباس‌هایی که همواره اعتراض به دنبال دارد و ظاهری که نشان از بی‌ نشاطی است، تأخیر در کارها، اعتراضات و... نشان دهنده نداشتن مدیریت خود و زمان است. مدیریت به معنای اداره کردن، برنامه‌ریزی و حرکت در چارچوب آن برنامه به سوی هدف است.

استفاده مناسب از امکانات تحت اختیار برای پیشرفت، و هر چیز را در حیطه نفوذ و تحت تأثیر خود، در جای و محل شایسته

و بایسته خود نهادن است. مدیریت زمان به معنای برنامه‌ریزی کردن، جای دادن هر چیز به جای خود در حوزه زمان و تلاش در جهت رسیدن به هدف است. برنامه‌ریزی یعنی در هر ساعت و هر دقیقه از روز چه کاری را باید انجام داد تا حرکت ما به سوی هدف شتاب داشته باشد. کسی که برنامه دارد هستی خویش را معنی بخشیده است. می‌داند که ضعف‌ها و قوت‌هایش چیست، برای رفع موانع و کمبودها و نداشتن‌های خود برنامه دارد. همین‌طور برای تقویت داشتن‌ها و توانایی‌ها تلاش می‌کند. برنامه‌ریزی تلاش هدفمند و دقیقی برای تکامل خود است. مدیریت زندگی خود در گرو مدیریت زمان است.

چگونه می‌توان برای خود برنامه‌ریزی کرد؟

باید تشخیص داد که در حال حاضر چگونه زندگی می‌کنم، یعنی لیست کارها و زمان آن‌ها را آن طوری که باید تهیه کنم. یک هفته تمام کارهای روزمره را یادداشت می‌کنم.

یادداشت‌ها را بررسی می‌کنم و کارهایی که از روی بی‌هدفی بوده و ضرورتی برای زندگی من ندارد را مشخص می‌نمایم، خصوصاً  اموری که برای تلف کردن وقت است.

برای هفته دوم با توجه به شرایط زندگی و برنامه‌های از پیش‌ تعیین شده و مفید، تعیین می‌کنم که می‌خواهم چه تغییراتی را در زندگی خویش ایجاد کنم و هدفم از این تغییرات باید بهبود وضعیت قبلی و یا کیفیت بهتر باشد.

در مرحله بعد پیش‌بینی می‌کنم که باید چه تغییراتی را ایجاد کنم آن‌ها را لیست می‌کنم، به عبارتی با توجه به هدفم خواسته‌هایم را از خودم مشخص می‌کنم، مثلاً می‌خواهم پایه درس ریاضی‌ام بهتر شود و یا تغییر مثبتی در اخلاقم ایجاد شود، تمام خواسته‌ها را مشخص و میزان آن را معلوم می‌کنم.

در این مرحله برای هفته سوم بر اساس خواسته‌هایم برای خود برنامه‌ریزی می‌کنم، و قبل از آن خواسته‌ها را تعدیل می‌کنم، با زبان ساده‌تر از کم شروع می‌کنم و کم‌کم سعی می‌کنم به خواسته‌های حقیقی خود برسم. اکثر کسانی که نمی‌توانند به برنامه خود عمل کنند کسانی هستند که از همان ابتدا برنامه سنگینی برای خود تدارک می‌بینند و چون در عمل احساس ناتوانی می‌کنند از برنامه داشتن منصرف می‌شوند و تا دو هفته این برنامه را ادامه می‌دهم. در این مرحله زمان را مشخص نمی‌کنم و فقط کارهای خوب و پیش‌بینی‌های خود را بین روزهای هفته تقسیم می‌کنم، مثلاً روز شنبه باید یک ساعت ادبیات و یک‌ونیم ساعت زبان انگلیسی و دو ساعت ریاضی بخوانم و برای روزهای دیگر هفته با توجه به شرایطم مقدار زمانی و یا مقدار درسی که باید خوب بفهمم را معین می‌کنم.

برنامه‌ را به اجرا می‌گذارم. هر شب قبل از خواب بر کارهای خود نظارت کرده و در مقابل خواسته‌های روزانه‌ام، میزان عملکرد خود را مشخص می‌کنم، مثلاً در مثال قبلی، قبل از خواب روز شنبه بررسی می‌کنم که چه قدر ادبیات یا زبان و یا...

خوانده‌ام. ممکن است درس ادبیات نیاز به چهل و پنج دقیقه مطالعه باشد و درس زبان نیاز به دو ساعت و همین‌طور برای کارهای دیگر، آن چه انجام داده‌ام را صادقانه و با دقت یادداشت می‌کنم.

در پایان هفته عملکرد خود را جمع‌بندی کرده با هدف و خواسته‌هایم و پیش‌بینی ابتدای هفته مقایسه می‌کنم. هدفم از این کار داشتن برنامه است و عادت‌کردن به برنامه داشتن.

در مرحله بعد خواسته‌های دقیق‌تر و واقع‌بینانه‌تری را پیش‌بینی نموده و هفته بعد را مصمم‌تر به برنامه‌ام عمل می‌کنم. این عملکرد را بررسی کرده اگر در پایان هفته از آن نسبتاً راضی بوده‌ام و احساس خوبی از عمل کردن به آن داشتم برنامه را صرفاً برای عادت شدن ادامه می‌دهم و اگر راضی نبودم سعی می‌کنم برنامه هفته بعد را واقع‌بینانه‌تر در نظر بگیرم تا به رضایت نسبی برسم. حالا من دیگر برنامه‌ دارم می‌خواهم وضعیت خود را بهبود بخشم. بهتر است کم کم خواسته‌های پیش‌بینی شده ابتدای هر هفته را متناسب هدفم کنم تا به هدف برسم.

می‌دانم که از برنامه داشتن مهم‌تر عمل کردن به آن است. بر خود نظارت دقیق می‌کنم، اهدافم را می‌نویسم و در جایی که مدام جلوی نظرم باشد قرار می‌دهم، خودم خودم را تشویق می‌کنم، از خدا مدد می‌خواهم، از اعضای خانواده می‌خواهم قبل    از برنامه‌ریزی جمعی در خانه برنامه من را هم در نظر داشته باشند.

حالا که چهار هفته است با برنامه عمل می‌کنم با توجه به توانم دو نکته دیگر را وارد برنامه‌ام می‌کنم؛ اول خواسته‌هایی که برای بهترشدن دارم، یعنی کم‌کم برنامه‌ام را سنگین‌تر و خواسته‌های بیشتری را از خود طلب می‌کنم. مسلماً اکنون قادر خواهم بود کمی به خودم سختی هم بدهم. دوم عنصر زمان را هم باید در برنامه‌هایم بیاورم، مثلاً مشخص کنم که از ساعت پنج تا پنج وچهل و پنج دقیقه به مطالعه و یادگیری عربی می‌پردازم و حداقل سه هفته این برنامه را ادامه داده و هر تغییری که باعث بهبود شرایط من می‌شود ایجاد می‌کنم.

اکنون من موفق شده‌ام که به بهترین شکل ممکن برای خود برنامه‌ریزی درسی انجام دهم و به آن عمل کنم. احساس رضایتی که به من دست داده را نمی‌توانم وصف کنم. از خدا بابت این توفیق شاکرم.

این زمانی است که می‌توانم از خود انتظار داشته باشم که نه تنها برای درس بلکه برای بهترین شدن‌ها در زندگی برنامه‌ داشته باشم، برای مطالعات غیر درسی‌ام، دیدن فیلم و نشستن پای کامپیوتر و ارتباط با دوستانم، همه حساب شده است. برنامه‌ اوقات فراغتم برنامه خودسازی است نه... دیگر بی‌هدف در خیابان‌ها پرسه نمی‌زنم، همین طوری با تلفن حرف نمی‌زنم، کنار کامپیوتر و...

حالا حتی تفریح و سرگرمی من هم برای تقویت قوای ذهنی و نشاط روحی‌ام است و توسط خودم انتخاب می‌شود و برای همه کارهایم با فکر انتخاب می‌کنم که چه کنم؟

من می‌توانم سر رشته زندگی خویش را در دست بگیرم. من می‌دانم تنها راه موفقیت اول خودشناسی و بعد بر اساس آن خودسازی است و داشتن برنامه و عمل کردن به آن و نظارت و کنترل خود یعنی قدر‌تمند شدن و پیروز شدن بر تمام موانع راهم. موفقیت من دلیلش: لطف خدا، محبت و همراهی و یاری خانواده‌ام و معلمانم و همراهی دوستان خوب و عاقلم، اراده، تلاش، پشتکار، مصمم و امید به آینده و امید به موفقیت است.

حداقل شرط لازم برای موفقیت...

حداقل شرط لازم برای موفقیت در هر زمینه‌ای یادگیری مداوم است.

همیشه کارهای خود را بنویسید و آن‌ها را طبقه‌بندی کنید؛ سپس از مهم‌ترین آن‌ها شروع کنید.

از سلامت جسمانی خود به بهترین نحو مراقبت کنید. نیرو و نشاط برای موفقیت و خوشبختی ضروری است. در مورد تعیین هدف‌های خود قاطعیت داشته باشید، اما در مورد روش دستیابی به آن‌ها انعطاف‌پذیر باشید.

برای رسیدن به هر یک از هدف‌های خود مهلتی تعیین کنید.

آنچه بیش از هر چیز با موفقیت و خوشبختی همسویی دارد خوشبینی است.

هر موقعیتی را می‌توان مثبت تلقی کرد، به شرط آن که آن را به عنوان فرصتی برای رشد و پیشرفت در نظر بگیریم.

اگر در هر شخص و در هر شرایطی به دنبال نقاط مثبت باشید، تقریباً همیشه آن را پیدا خواهید کرد.

وقتی خدا بخواهد برای شما هدیه‌ای بفرستد آن را در مشکلی می‌پیچد. هر چه مشکل بزرگ‌تر باشد، هدیه هم بزرگ‌تر است!

هر وقت احساس ترس کردید، شجاعت را با «شجاعانه عمل کردن» در خود پرورش دهید.

کلید موفقیت در این است که هدف خود را تعیین کنید و آن گاه طوری عمل کنید که گویی امکان شکست وجود ندارد و همین‌طور هم خواهد شد.

هر تجربه‌ای را به یک تجربه آموزنده بدل کنید. در هر ناامیدی و شکستی، به دنبال درس با ارزش باشید.

 

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط asmssh 88/5/29:: 12:11 صبح     |     () نظر

 زوج های موفق خواسته ها و انتظارات خود را به صراحت می گویند. زوج های موفق قبل از ازدواج، توقعاتی که از یکدیگر دارند مطرح می کنند، اگر توافق اساسی با هم ندارند (برای مثال مرد فرزند می خواهد ولی خانم مخالف است)، می توانند به شروع و یا خاتمه ازدواج به طور جدی فکر کنند. بعد از ازدواج، زوج های موفق به طور منظم در مورد توقعات و انتظاراتشان با هم صحبت می کنند و اگر اختلافی پیش آمد، آن را به زمان دیگری موکول می کنند تا همدیگر را درک کنند و به توافق برسند.

2) زوج های موفق فردیت خود را حفظ می کنند. بعد از ازدواج استقلال زوج ها کم می شود اگر افراد فرزند داشته باشند روز به روز وابستگی بیشتر می شود و گاهی افراد احساس خستگی می کنند. زوج های موفق می دانند حتی اگر به هم علاقه داشته باشند، گاهی احساس خستگی می کنند. آنان یکدیگر را تشویق می کنند تا همیشه”ما” نباشند و زمانی هم برای “خود” داشته باشند و به کارهای مورد علاقه خود بپردازند.بدین ترتیب زوج فردیت خود را حفظ می کند و زندگی ، شاداب می شود.

3) زوج های موفق همدیگر را مرکز توجه قرار می دهند. آنان همدیگر را دست کم نمی گیرند و همیشه به فکر خوشبختی همسر خود و خانواده هستند. معمولاً افراد چند سال پس از ازدواج مانند سال های اول به هم توجه نمی کنند. ولی زوج های موفق، کارهای کوچک نظیر اولویت قرار دادن نیازها و کارهای همسر و کارهای بزرگ نظیر احترام و گوش کردن به حرف های هم را مدنظر قرار می دهند. ازدواج دریای تغییرات است. شما اغلب فراموش می کنید همسرتان مهم است و به او توجه نمی کنید. درعوض به کار، سرگرمی و دوستان اهمیت می دهید ولی زوج های موفق همدیگر را مرکز توجه قرار می دهند.

4) زوج های موفق روش های حل اختلاف را می آموزند. “جان گاتمن” روانشناس که 20 سال زندگی زوج ها را مطالعه کرده، عامل اصلی موفقیت یا شکست ازدواج را توانایی، یا عدم توانایی حل اختلافات می داند. حتی اگر همسرتان و شما کاملاً با هم یکی باشید ، گاهی با نظر هم موافق نیستید و این مخالفت باعث ناراحتی می شود. نباید به اعتیاد، خشونت و … رو بیاورید. اگر خواسته شما و همسرتان با هم فرق دارد، باید آن را حل کنید. زوج های موفق با هم صحبت می کنند، حتی اگر احساس بدی نسبت به هم دارند. آنان در مورد اختلافات و مخالفت ها با هم مذاکره می کنند تا به نتیجه عادلانه برسند. آنان از یکدیگر حمایت می کنند و غـُر نمی زنند. آنان می پذیرند در مواردی عشق ، برتر از پیروزی است.

5) زوج های موفق با هم رشد می کنند. مسلماً فردی که امروز با او ازدواج می کنید،10 سال آینده متفاوت خواهد بود. شما هر دو تغییر می کنید. به ویژه در شرایط سخت زندگی مانند از دست دادن والدین . زوج های موفق می دانند که یکی یا هر دو در طول زندگی تغییر می کنند و قواعد عوض می شود. پس لازم است تغییر کنید تا بتوانید روابط در حال تغییر را عوض کنید.

6) زوج های موفق برای حفظ روابط می کوشند. زوج های موفق به طور منظم وضعیت زندگی خود را بررسی کرده و با هم صحبت می کنند تا از شادی و رضایت هر دو از زندگی مشترک مطمئن شوند. اگر یکی ، یا هر دو شما از زندگی مشترک ناراضی هستید، مشکلتان را حل کنید.

7) از مراجعه به مشاور خجالت نکشید. زوج های موفق قبل از مراجعه به مشاور، سند طلاق را امضا نمی کنند. آنان می کوشند که مشکلات را در اولین فرصت حل کنند.

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط asmssh 88/5/29:: 12:10 صبح     |     () نظر

نوشتار حاضر در سه بخش، تحت عناوین زیر سامان یافته است:
الف) مدخل بحث
1) از دلایل انحراف در ارتباطات اجتماعی، فقدان مباحث تئوریک و عدم معرفی الگوهای مناسب و قابل تقلید از سوی نخبگان فکری، فرهنگی، حوزوی و دانشگاهی است. این مقاله در یک نگاه عقلی به تعلیل ارتباطات بین دو جنس مخالف پرداخته و با تقسیم مجموعه عوامل به دو دسته «علت» و «دلیل» نکاتی را در رابطه با هر یک به بحث گذاشته است. در انتها نیز برای پیشگیری از خطرات فراراه و چاره جویی مشکلات و دردهای موجود، نکاتی مطرح گردیده است.
2) مجموعه ارتباطات دختران و پسران را می توان در یک دسته بندی دقیق و منطقی، به دو قسم هویت نوعی و صنفی تقسیم نمود:
2-1 ) هویت نوعی و صنفی: هویت هر فرد در یک مبنا به سطح هویت شخصی، فکری و روحی قابل تقسیم است و در مبنای دیگر به دو سطح هویت فردی و جمعی تقسیم می شود (1). در این مقاله هویت به دو سطح نوعی و صنفی تقسیم می شود.
منظور از هویت انسانی(نوعی) آن خصوصیاتی است که دختر و پسر را به عنوان انسان در بر می گیرد و از سایر حیوانات و موجودات متمایز می کند. اما در هویت صنفی (جنسی) به دنبال بیان ممیزات دختران از پسران هستیم.
2-2) زن و مرد در هویت انسانی (نوعی) مشترک اند. وجه ممیز انسان از حیوانات و موجودات دیگر نیز عقل است(2). از نتایج اشتراک دختر و پسر در هویت انسانی آن است که عقلانیت، علم، آگاهی، خلاقیت و نوآوری برای زن و مرد ممکن است. و در این حوزه ها می توانند با هم رقابت کنند و ارتباط داشته باشند.
مدعای دیگر این مقاله آن است که هویت جنسی (صنفی) دختر و پسر و زن و مرد متفاوتند. در نتیجه جسم این دو صنف با هم متفاوت است و رعایت نکاتی در شیوه پوشش و لباس برای هر دو لازم و ضروری است، نگاه آنها فرق دارد و.... بحث حجاب دختران نیز با بحث زیبایی آنها و لزوم حفظ زیبایی و عدم سوء استفاده دیگران از آنها و عدم عرضه ارزان زیبایی زنان قابل توجیه است(3).
2-3) بحث ارتباط دختر و پسر با ارتباط زن و مرد از جهت منطقی، موارد و مصداقها رابطه عام و خاص مطلق دارد.
2-4) مراد از دختر و پسر، ارتباطات دختر و پسر در مقابل والدین و ... یا دختر و پسر خردسال در مقابل هم نیست، بلکه اولا در بحث ارتباط دختر و پسر، جوهره و گلوگاه بحث به هویت جنسی و حوزه افتراقات دختر و پسر باز می گردد و نه هویت انسانی و اشتراکات. ثانیا آنچه در روابط دختر و پسر مسئله ساز و بحران‌آفرین است، روابط آنها حین و پس از بلوغ و عصر مجردی و قبل از تاهل و ازدواج است. (نوجوانی و جوانی)
2-5) تقسیم هویت به انسانی و جنسی اعتباری است. اگرچه نگارنده معتقد است در حیطه هویت انسانی تعامل و ترابط، بلامانع است اما رعایت حدود و قیودی برای اینکه این ارتباطات از آفتها و آسیبها مصون بماند، ضرورت دارد.
ب) علل و دلایل روابط دختر و پسر
هر پدیده از سه منظر قابل توجه و بررسی است؛ مقام توصیف، مقام تعلیل و مقام تجویز و توصیه. رابطه دختر و پسر نیز از هر سه منظر یادشده قابل بررسی و مطالعه است. در مقام توصیف میتوان از وضعیت موجود روابط دختر و پسر توصیفات فراوان ارائه داد، که این روابط گاه حتی به صورت نامطلوب وجود دارد.
در مقام تعلیل باید چرایی ارتباط دختر و پسرمورد مداقه قرار گیرد. تا بر اساس آن ببینیم که در مقام تجویز چه باید کرد. در این قسمت عوامل موثر بر ارتباط دختر و پسر تعلیل می گردد.مجموعا عواملی که به عنوان «متغیر مستقل» می توانند بر مسئله ارتباط دختر و پسر به عنوان «متغیر وابسطه» تاثیر بگذارند به دو دسته «علت» و «دلیل» قابل تقسیم اند:
1) علل روابط دختر و پسر
روابط دختر و پسر،  در همه موارد متکی به علاقیت و گزینش و به عنوان گزینه مطلوب نیست ، بلکه در بسیاری از موارد علل دیگری باعث ارتباط  دختران و پسران می باشد. مثلا اگر د ر خانواده و یا دانشگاه و ... با محدودیت جدی مواجه باشد ، ممکن است از خانه بگریزد و به هر بزه و جرم تن در دهد و به روابط ناسالم در باندها کشانده شوند. این گونه ارتباطات بیش از آنکه دلیل داشته باشند، علت دارند.
از جمله نیازهای آدمی نیاز تعلق و محبت است اگر دختر و پسر دانشجویی با حضور در تشکل های دانشجویی دیگران او را نپذیرند و دوست نداشته باشند و این نیاز پاسخ مناسب نیابد (خلا عاطفی را هم به این مورد اضافه کنیم ) ممکن است به جنس مخالف پناه ببرد و از این طریق حتی اگر ناصواب باشد پاسخ بگیرد. اینجاست که این ارتباط روابط دختر و پسر بیشتر علت دارد تا دلیل ، و اینجاست که در آسیب شناسی روابط دختر و پسر حتما باید به این نکته که این ارتباطات از کجا منشا گرفته و خاستگاه آن کجاست و در صورتی که به عللی (مثلا خلاء محبت در خانواده، به رسمیت شناخته نشدن در خانواده، اذیت شدن در کنکور، فقر اقتصادی، سخت گیری پدر و مادر، عقده های روانی ایجاد شده در مدارس، خلاء ارایه الگوی مناسب، کم کاری مشاوران تربیتی و روان شناختی آموزش و پرورش و وزارت علوم، برخوردهای متحجرانه و ناپخته نیروهای مذهبی و ...) دختران به پسران و پسران به ارتباط با دختران پناه می آورند آن علل ریشه یابی شده و رفع شود. در غیر این صورت، تا علت هست معلول نیز وجود خواهد داشت.
 

2) دلایل روابط دختر و پسر
     دلایلی همچون تحصیل و دادو ستد های علمی ، نیاز به طرح پرسش و پاسخ ، کمک گرفتن جزوات و منابع درسی ، جهات شغلی و فعالیت های مادی ، همکار شدن دختر و پسر و ... باعث می شود که نتوان به طور کلی به عدم ارتباط کاری و سازمانی یا تحصیل زن و مرد و دختر و پسر حکم داد. البته این مدعا به معنای وجود هر گونه ارتباط لجام گسیخته در محل تحصیل ، دانشگاه و محیط کار نیست. ارتباط دختر و پسر در همه حوزه هاو مصادیقی که به هویت انسانی بر می گردد ، در جهان امروز یک ضرورت است و در دفاع از آن می توان اقامه دلیل نمود. ارتباطی که با آفت زدایی و آسیب شناسی لازم ، حدود و ثغور آن از کارتحصیلی ، به صورت قانونی و حقوق ، مدون و مضبوط شود.
اما حداقل دلیل در ارتباط دختر و پسر و ضرورت آن ، رسیدن به نهاد خانواده از مجرای ازدواج است و این ارتباط البته مربوط به حوزه های هویت جنسی است. پس برای آسیب شناسی این روابط در حیطه های هویت جنسی، چند نکته قابل توجه اند:
اول: ارتباط دختر و پسر برای ازدواج، در صورتی که شرایط ازدواج فراهم نباشد، از سویی باعث هدر رفتن انرژی دو فرد و مانع تحقق آرمان های بلند یک جوان می شود و از سوی دیگر مساله ساز بوده و ممکن است پس از پاسخ منفی یک طرف برای ازدواج، طرف دیگر دچار بحران روحی و فکری شود.
دوم: گر چه ازدواج امری لازم و ضروری است، اما به طی شدن مراحل عادی، شفاف و روشن ( نه ارتباطات مخفیانه و پنهانی) نیاز دارد، در غیر این صورت گاهی دختر و پسر فقط در دامی که از سوی دیگری پهن گردیده می افتد. و ارتباط با جنس مخالف، جز استرس و نگرانی و خطر، چیزی برای او در پی ندارد.
سوم : ارتباط دختر و پسر حتی در حوزه های جنسی، ضرورت و لازم است و حداقل توجیه آن بقای نسل است، اما نکته اساسی آن است که ارتباط و تلذذ جسمی دو جنس مخالف از هم ، فقط به یک فرد و یک جنس مخالف منحصر می گردد و نگارنده با مبنای عشق بین زوجین، ‌با تعدد زوجات مردان به صورت اصل و قاعده مخالف است ( رجوع شود به کتاب مساله زن، اسلام و فمینیسم، ص 184-9 ).
اگر شرایط ازدواج برای دختر و پسری فراهم نباشد ، ارتباط آنها در حیطه های جسمی، نگاه های مریض، حرف های نابجا و... باعث می شود اینگونه افراد حتی پس از ازدواج نیز به این عادات غلط و حرکات نامعقول ادامه دهند، خود و دیگران را دچار خطر و بحران سازند.
چهارم : از جمله دلایل ارتباط دو جنس مخالف، وجود غریزه شهوت در آدمیان است. اما از تفاوت های انسان از حیوانات آن است که انسان علاوه بر غرایز، دارای عقل، اراده، انتخاب، ‌اختیار و... است و این قابلیت را دارد که غرایزش را تعدیل کند، کنترل نماید و جهت دهد(1). پس گر چه در حیطه هویت جنسی نیز ارتباط دختر و پسر مطلقا نفی نمی گردد، ولی به ارتباط بسیار محدود و حساب شده می رسیم که بهترین مجرای آن در جامعه ما، نهاد خانواده است که از مسیر ازدواج میسر می گردد. البته برای چنین اقدامی، دلیل نیز اقامه می کنیم. چنین ارتباطی نیاز بشری و غریزی و درونی است، شرط بقای نسل است، از نیازهای اساسی است و ...
ج) روابط دختر و پسر درمقام تجویز
در این بخش و در مقام توصیه و تجویز، به اینجا می‌رسیم که رعایت چه نکاتی در موضوع ضرورت دارد و حیاتی است تا از آسیبهای احتمالی روابط دختر و پسر، مصون بمانیم. نکات عمده راهکارهای جلوگیری از خطرات و آفات عبارتند از:
1- رعایت بهداشت، نظافت و توجه به آرایش‌ها و پیرایش‌ها، خصوصا برای نسل جوان در اصل مطلوب و لازم است. دختر و پسر به جای اینکه خود را ارزان در معرض دید دیگران قرار دهند، می‌توانند با کسب توانایی‌های علمی، عقلی، روحی، قلبی و با ارائه آثار هنری، مقالات علمی، پیشرفت تحصیلی، تواناییهای رزمی و ... خود را مطرح نموده و با استحکام در جامعه ظاهر شوند. از راهکارهای آفت‌زدایی در تعامل بین دختر و پسر، توجه به نوع پوشش و آرایش و شیوه رفتار و مواجهه با دیگران است و سعی و تلاش بر اینکه خودشان را از طریق صحیح ثابت کنند و روابط سالم دو جنس را با حرکات غلط تخریب نکنند.
2- در ارتباطات سالم بین دختر و پسر که عمدتا مربوط به حیطه‌های هویت انسانی است، ضرورتی به ارتباط پنهانی و تنهایی نیست و برای پرهیز از آسیب‌ها، مناسب است که تعامل علمی، شغلی و ضروری دختر و پسر در انظار جمع و محافل عمومی باشد. حتی ارتباطات در حوزه هویت جنسی که مقدمات ازدواج و زندگی مشترک باشد نیز باید با اطلاع خانواده‌ها و به صورت مشروع، صحیح و قانونی تعقیب شود.
3- از آنجا که در فرهنگ ایرانی و در جامعه ما، دختر آسیب‌پذیرتر از پسر است، لذا عقل اقتضا می‌کند که دختران احتیاط‌ها و دقتهای بیشتری را در تعامل با مردان و جنس مخالف حتی در حوزه‌های هویت انسانی داشته باشند. از سوی دیگر اگر دختران در امور تخصصی، فنی، علمی و ... جنس خودشان را ترجیح دهند (مثلا در صورت وجود پزشک زن، به پزشک مرد مراجعه نکنند) به صورت عمیقی به تثبیت هویت جنسی زنان و تقویت حضور زنان در عرصه‌های مختلف کمک کرده‌اند.
4- در مواردی که ارتباط لازم و ضروری است، باید دختر و پسر از شرم افراطی، هیجان‌زدگی، پرخاشگری و افراط در معاشرت بپرهیزند و با شناخت واقعی از جنس مخالف و نیز با کنترل خونسردی و صلابت شخصیت، برخورد مبتنی بر احترام و اخلاق را با مراعات حدود شرعی از خود بروز دهند. البته کسب این توانایی و بلوغ در معاشرت، با تذکر، آموزش و تمرین این قابلیت، روزافزون می شود.
5- اگر روابط دختر و پسر می‌تواند مطلوب یا نامطلوب باشد، در مقابل مشاهده روابط نامطلوب در ترابط دختر و پسر، سکوت، انفعال، بی‌تفاوتی و یا همراهی، خطرناک و حتی فاجعه‌انگیز است. حال آنکه باید فعال و حساس بود و برای حفظ خود و سلامت روحی خویش، در مقابل روابط ناصحیح دو جنس از مجاری صحیح، عکس‌العمل مناسب نشان دهیم. چه بسا فردی با تذکری به راه صواب بازگردد.
6- دوستی‌های عمیق بین دختر و پسر که به عشق منتهی و به ازدواج ختم می‌شوند، نمی‌توانند محصول روابط خیابانی و دوستی‌های اتوبوسی و دفعی بین دختر و پسر باشد. زیرا برای ازدواج و زندگی مشترک، شناختهای عمیق لازم است که با این دوستی‌های ناصحیح بدست نمی‌آید. از این رو از اینگونه روابط به شدت باید پرهیز کرد.
7- دختران و پسران جوان که می‌خواهند آگاهانه آینده زندگی خود را رقم بزنند و از سویی می‌خواهند منزوی و غیرفعال و غیراجتماعی نباشند، از هر گونه دام و خطر و آسیب بپرهیزند، چرا که بی‌دقتی در ارتباط با جنس مخالف ممکن است به تحصیل، موقعیت شغلی، آبروی فرد، موقعیت اجتماعی و خانوادگی و ... آسیب وارد کند. از این رو بهتر است مجموعه ارتباطات دختران و پسران با دیگران، سطح‌بندی و دسته‌بندی شود که در یک تقسیم «ثنایی» به دو سطح قابل تقلیل است؛
اول، ارتباط با بستگان که خود دو سطح دارد:
الف) ارتباط با محارم (پدر، مادر، خواهر، برادر، عمو، دایی، خاله، عمه و...)
ب) ارتباط با غیرمحارم (پسردایی‌ها، پسرعموها، پسرخاله‌ها و ... و دختردایی‌ها، دخترعموها، دخترخاله‌ها و...)
دوم، ارتباط با غیربستگان از جنس مخالف که خود حداقل دو سطح دارد:
الف) روابط ضروری (مثل روابط شغلی، اداری، تحصیلی و...)
ب) روابط غیرضروری (مثل روابط دختران و پسران در کوچه، محله، پارک، سینما و ...)
نکته مهم آن است که در تعیین حدود و شیوه تعامل بین دختر و پسر، باید به هر چهار سطح توجه داشته باشم تا روابط صحیح از ناصحیح شناخته شوند. شاید بتوان ادعا نمود که بخشی از روابط ناصواب دختر و پسر در جامعه ما، به فقدان اطلاعات صحیح نسل جوان از میزان مجاز بودن یا نبودن، سطوح مختلف افرادی که درمقابل او هستند،‌عدم ارائه آموزش برای مواجهه با جنس مخالف و فقدان نهادهایی برای تربیت نمودن نسل جوان برای تعامل با دختران و یا پسران برمی‌گردد.

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط asmssh 88/5/29:: 12:9 صبح     |     () نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

زینب علیها السلام بانوی حیا، پاسدار عفت و پاکدامنی

 

 

 

 

پاسدار عفت و پاکی منم                با حیا در چادر خاکی منم

من حیا را مرزداری کرده‏ام               بانوان را جمله یاری کرده‏ام


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط asmssh 88/5/28:: 3:14 عصر     |     () نظر

حجاب و پوشش برای بانوان ـ به ویژه حجاب برتر ـ و توجه به تحریم عفاف و حراست آن در زن از اصیل‌ترین سنگر زنان و از مهم­ترین و سودمندترین قانون الزامی آفرینش برای آن­ها در جامعه است. به عبارت روشن­تر، حجاب و پوشش، سنگر سعادت و پیروزی و رستگاری زنان و جامعه است، که اگر این سنگر آسیب ببیند و یا فرو ریزد، عوامل سعادت، پاک­زیستی و شرافت آن­ها فرو ریزد. مراد از حجاب، پوشش اسلامی است، و مراد از پوشش اسلامی زن به عنوان یکی از احکام وجوبی اسلام، این است که زن، هنگام معاشرت با مردان، بدن را بپوشاند و به جلوه‌گری و خودنمایی نپردازد. لزوم پوشیدگی زن در برابر مرد بیگانه یکی از مسائل مهم اسلامی است، در خود قرآن کریم دربار? این مطلب تصریح شده است، پوشیدن زن در برابر مرد بیگانه یکی از مظاهر لزوم حریم میان مردان و زنان اجنبی است، همان­طور که عدم جواز خلوت میان اجنبی و اجنبیه یکی از مظاهر آن است.

با کمال تأسف دنیای غرب و دنباله­روهای آنان این مسئله بسیار مهم اسلامی و اخلاقی را نادیده گرفته، بلکه به عکس با کمال گستاخی بر ضدّ آن، گام برمی‌دارند و آن را عامل تخدیر و رکود و واپس‌گرایی دانسته، تا آن­جا که در دانشگاه­های خود، دختران دارای پوشش را اخراج می‌کنند، با اینکه حجاب سنگر حفظ عفّت و معرفت شخصیت زن و جامعه، سنگر حفظ زیبایی و شکوه زن، سنگر حفظ صحیحی ارتباط‌ها و رشته‌های اجتماعی، سنگر حفظ اخلاق فردی و اجتماعی، سنگر و دژ خلل­ناپذیر برای حفظ مرزها و شیرازه‌های روابط مختلف بوده و کیان خانه و خانواده را از هرگونه انحراف و گمراهی، حفظ می‌کند.

براستی در چه دنیای جاهلیتی قرار گرفته‌ایم که دنیای غرب و الگوتراشان غرب­زده، حتّی در کشورهای اسلامی شکستن چنین سنگر و دژی را علامت ترقّی، رشد و تمدّن می‌دانند و به عکس حجاب و حفظ حریم عفاف را نشان? عقب‌گرد و واپس‌گرایی. دزدان عفّت و غارت­گران استعمار، برای فریب اذهان و وسیل? قرار دادن زنان به عنوان یک کالا می‌خواهند زنان را که نیمی از جامع? انسانی هستند از همین راه، از درون تهی کنند و با این کار به تهاجم فرهنگی خود ادامه دهند، آن­ها چنین القاء می‌کنند که: حجاب سدّی بر سر راه تکامل آن­هاست؛ حجاب، زنان را در زندان زندگی حبس کرده و آن­ها را از تعالی و رشد باز می‌دارد؛ و حجاب از توسع? علمی، فکری، فرهنگی و هنری زنان می‌کاهد که...

در حالی که حجاب اسلامی آن­گونه پیامدهای شوم را ندارد، بلکه وسیله و سنگر محکمی برای استواری زندگی بانوان بوده و پشتوان? نیرومندی برای آن­ها در راستای توسع? علمی، فکری، فرهنگی و هنری است.

 

تاریخچ? حجاب

تاریخ حجاب به آفرینش اولین موجودات روی زمین، یعنی آدم و حوا بازگشت می‌کند و فراز و نشیب‌های بی­شمار تاریخ، قدرت بر محو آن را نداشته است. "یا بنی آدم قد انزلنا علیکم لباساً ..."، (ای فرزندان آدم برای شما لباس فرو فرستادیم که هم اندام شما را می‌پوشاند و هم زینت شماست و لباس تقوی بهتر است این از آیات خداست باشد که متذکر شده پند گیرید)./ سور? مبارک? اعراف، آی? شریف? 26

این آی? شریفه بیان­گر اهمیت لباس، پوشش، ستر و ساتر از نظر قرآن کریم است.

 

حجاب از نظر قرآن کریم

اصل وجوب حجاب برای زنان از ضروریات دین اسلام است، و منکر آن در حکم منکر دستورات ضروری اسلام است و کسی که از روی عمد و آگاهی، منکر ضروریات اسلام شود، در حکم کفر است، مگر اینکه معلوم باشد که منکر خدا و یا رسول خدا(ص) نیست.

در قرآن کریم برای وجوب و حدود آن، به چهار آیه که صراحت بر آن دارند، تمسک شده ولی در مورد حفظ عفّت و پاسداری از حریم آن، در قرآن کریم بیش از ده آیه وجود دارد. در آی? شریف? 30 سور? مبارک? نور (به عنوان نخستین آیه‌ای که صراحت بر وجوب حجاب دارد) می‌خوانیم: "و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهنّ و یحفظن فروجهنّ و لایبدین زینتهنّ الا ماظهر منها و لیضربن بخمرهنّ علی جیوبهنّ و لایبدین زینتهنّ الا لبعولتهنّ..." (ای پیامبر به زنان باایمان بگو چشم­های خود را (از نامحرم) فرو گیرند و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را جز آن مقدار که نمایان است ـ آشکار نسازند و اطراف، روسری­های خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشیده شود) و زینت خود را آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان و سایر افراد محرمشان...)

 

آثار و فوائد حجاب

1. حجاب و نقش آن در سلامت اجتماع و آرامش روانی:

رعایت حجاب در سلامت و پاکی اجتماع مؤثر است، به علت تأثیر زیاد آن در استحکام خانواده به عنوان پایه و اساس اجتماع و نیز تأثیر آن در ساختن فرزندان با تربیت صحیح و پاک نگه داشتن محیط اجتماع از عوامل تحریک­آمیز حیوانی.

2. حجاب و نقش آن در مسئولیت‌های اجتماعی:

امام خمینی ـ قدس سره، در مورد نقش زنان در انقلاب اسلامی مطالب مهمی بیان کرده‌اند که از آن جمله خطاب به آنان چنین می‌فرماید: «نقش شما زنان در این نهضت، از مردها بیش­تر بوده» نیز می‌فرماید: «همان­طور که مردها وارد میدان بودند، بانوان محترم هم وارد بودند، بلکه زحمات این­ها بیش­تر از مردها بود.»

3. خروج از لشکریان دشمن و ایمنی از عذاب الهی و کسب ثواب اخروی:

شیطان از روابط زن و مرد برای به گناه انداختن، استفاده می‌کند لذا بدحجابی و بی‌حجابی و نیز عدم رعایت اصول شرعی در روابط با نامحرم، شخص را در معرض خشم خدا قرار می‌دهد.

4. پوشش اسلامی و حفظ نسل از خطر سقوط:

یکی از آثار بی‌حجابی، بی‌بند و باری و روابط نامشروع در ابعاد وسیع است چنانکه در دنیای غرب، به خوبی دیده می‌شود و آثار نکبت‌بار روابط نامشروع برکسی پوشیده نیست، یکی از آثار، آلوده شدن نسل و به دنبال آن سقط جنین و تولد فرزندان نامشروع و غیرقانونی است که متأسفانه بر اثر عدم رعایت عفّت و پوشش اسلامی، این آثار روز به روز بیش­تر می‌شود و آمار نشان می‌دهد که این موضوع در کشور‌هایی که پوشش اسلامی رعایت نمی‌شود، به مراتب بیش­تر از جاهایی است که پوشش اسلامی رعایت می‌شود.

5. مبارزه با نفس:

میل به خودنمایی و جلوه‌گری به مصالحی در سرشت زن، نهفته است که باید در مسیر درست و هدفی والا به کار گرفته شود. چرا که هیچ گرایشی بدون جهت در جان انسان به ودیعت نهاده نشده است. اما اگر این گرایش، مرزی نداشته باشد و همه جا نمود داشته باشد، فساد آفرین است.

 

راه­های مبارزه با بدحجابی و بی‌حجابی

1. تقویت ایمان و اعتقاد:

این جمل? حضرت علی(ع) که فرموده­اند: «المرد بایمانه والمؤمن بعمله» نشان­گر آن است که باورها و ایمان­های راسخ عالی‌ترین نقش را در کیفیت زندگانی انسان ایفا می‌کنند.

2. احیاء فرهنگ اصیل اسلامی:

احیاء ارزش­های اصیل اسلامی و فراخوانی زن مسلمان به تعقّل و دریافتن ارزش­ها و آفریدن روح تعهّد و تعهّد نسبت به این­ها نقش مهمی در این زمینه خواهد داشت و زن مؤمن باید به آن­چه اسلام به عنوان ارزش بدان می‌نگرد، باور داشته باشد و بداند که عظمت و شخصیت او در گرو روح بلند، اندیشه والا، قلب پاک و جان پیراسته از آلودگی است که او را به روشی انسانی و منشی اسلامی فرا خواهد خواند و بداند تن آرایه بسته و ظاهر فریبنده، هرگز نمایش­گر شخصیت او نیست.

3. شناساندن الگوهای والا:

کلامی از امام صادق(ع) تأمل برانگیز و قابل توجه است که به زنان دوستی آل علی(ع) را الهام کنید و به همین مسائل اندک رهایشان کنید زن اگر حبّ علی را فراگرفت و او را راهبر شناخت و خاندان او را به عنوان الگو پذیرفت و بر راهی رفت که اهل بیت(ع) رفته‌اند و آنان را سرمشق قرار داد، رویین­تن می‌شود و حضورش در جامعه، دلهره­آفرین نخواهد بود.

 

مصوب? شورای عالی انقلاب فرهنگی دربار? راه­بردهای گسترش فرهنگ عفاف

1. توسع? فرهنگ تأمل و تفکّر در مفاهیم دینی توسط جوانان برای پذیرش درونی و قلبی و عمل به آن­ها.

2. تبیین دائمی جایگاه والا و پرافتخار زنان در اسلام و مقایس? آن با سایر مکاتب برای احساس برتری شخصیت زن مسلمان نسبت به زنان سایر مکاتب و پرهیز از روی آوردن به جنبه‌ها و شخصیت‌های کاذب.

3. تقویت بنیه اعتقادی، اخلاقی و اصول و مبانی تربیت برای والدین، خصوصاً مادران نسبت به امر عفاف و حجاب و ایجاد حساسیت در آن­ها نسبت به آسیب‌های ناشی از رعایت نکردن آن برای خود، خانواده و فرزندان.

4. اتخاذ تدابیر مناسب برای جذب، تربیت و به کارگیری نیروی انسانی شایسته نظیر مدیران، معلمان و استادان معتقد و عامل به رعایت حجاب و عفاف در کلی? مراکز اداری و آموزشی.

5. تبیین آموزه‌های دینی در خصوص ضرورت رعایت اصول حیا و عفّت متناسب با قابلیت‌ها و ویژگی­های زنان و مردان و ایجاد تعادل در روابط اجتماعی آن­ها.

6. احیا و ترویج سنّت حسن? امر به معروف و نهی از منکر.

7. ارتقای سطح آگاهی جوانان در زمین? ارتباط‌های صحیح انسانی و اخلاقی بین آن­ها و حفظ حدود عفاف و حجاب در جامعه و خانواده.

8. تبیین فلسفه و پیامدهای مثبت فرهنگی اجتماعی، روانی و اخلاقی عفاف و حجاب در عرصه‌های مختلف زندگی و اثرات منفی عدم رعایت آن در سست کردن بنیان­های اخلاقی خانواده و جامعه.

9. تبیین دیدگاه اسلام در خصوص عفاف، پوشش، حجاب و ضرورت بیان فلسفه، احکام و دستاوردهای مثبت رعایت آن در جامعه، متناسب با شرایط سنی جوانان و نوجوانان با شیوه‌های جذاب.

10. توجه دادن به رعایت و نیز باور پوشش نه به عنوان یک اجبار اجتماعی بلکه به عنوان یک ارزش انسانی، دینی و معنوی و یک باور قلبی جهت مصونیت از زشتی‌ها و آسیب‌های اجتماعی.

11. افزایش آگاهی والدین نسبت به رعایت حجاب و عفاف خصوصاً در خانواده و نقش الگویی آنان در این امر.

12. اهتمام جدّی نهاد خانواده نسبت به تأمین نیازهای عاطفی و شخصیتی فرزندان به ویژه دختران و تأثیر آن در شکل‌گیری هویّت دینی و اجتماعی آن­ها.

13. تبیین نقش عفاف و حجاب در تقویت هویت ملّی و فرهنگی جوانان و تأثیر آن بر استقلال فرهنگی و سیاسی کشور.

14. تقویت روحی? تعادل در جوانان در رویکرد آنان به مُدگرایی و بیان مستدل و منطقی اثرات و پیامدهای مدگرایی افراطی و پرهیز از تقلید کورکورانه از مُدهای غربی و تقویت مُدگرایی ملّی.

15. تبیین ریشه‌های تاریخی و فرهنگی و نشانه‌های روشن از وجود حجاب و پوشش در ادیان الهی و جوامع دارای سابق? تاریخی و تمدّن فرهنگی.

16. زمینه‌سازی اجتماعی مناسب برای دختران و پسران جهت کشف هدایت و بروز قابلیت‌ها و توان­مندی­ها و تأمین مطالبات خود برای جلوگیری از بروز جلوه‌گری­ها مناسب در حیطه فرهنگ عفاف و حجاب.

17. اختصاص بخشی از موضوعات تحقیقاتی به بررسی «زمینه، علل و موانع گسترش فرهنگ عفاف و حجاب در جامعه» و بررسی تأثیرات محصولات فرهنگی کشور بر این موضوع.

18. تشویق و ترغیب خانواده‌ها و جوانان به ازدواج آسان و آشنا کردن با معیارهای شرعی انتخاب همسر، حقوق و وظایف یکدیگر، تقویت روحی? ساده­زیستی و قناعت­پیشگی در زندگی.

19. تقویت هماهنگی بین دستگاه­های ذی­ربط در برنامه‌ریزی و تأمین امکانات لازم جهت رفع مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی موجود بر سر راه ازدواج جوانان.

20. توسع? فعالیت‌های بنیادهای ازدواج به منظور جلب مساعدت دولت و خیرین در امر ازدواج جوانان.

21. ارتقای مهارت‌های فنی و حرفه‌ای و توان­مندی­های جوانان جهت توسع? طرح­های خود اشتغالی و آشنایی با بازار کار و زمینه مختلف فعالیت به عنوان زمینه­ساز ازدواج، تشکیل خانواده و نهایتاً توسع? فرهنگ عفاف.

22. اهتمام جدّی مراکز فرهنگی و کلیه رسانه‌های کشور نسبت به ارائه الگوی مطلوب از عفاف و حجاب در محصولات فرهنگی خود (فیلم، سریال، تئاتر و...) و پرهیز از ایجاد تضاد و تناقض برای جوانان در این امر.

23. جذب، تربیت و به کارگیری نیروی انسانی آگاه و عامل به مبانی دینی عفاف و حجاب در برنامه‌های فرهنگی و تبلیغی.

24. جهت­دهی و تقویت امر عفاف و حجاب با استفاده از قابلیت‌ها و ظرفیت سازمان‌ها، احزاب، تشکّل‌های غیردولتی و هیئت‌های مذهبی در کشور.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط asmssh 88/5/28:: 3:12 عصر     |     () نظر

در دستان آفرینش عهد عتیق در کتاب تورات تکه ای از بی حجابی به چشم می‌آید! بدین گونه که حضرت آدم و حوا هنگامی که در بهشت بوده اند، برهنه بوده و از این حالت خجلت هم نداشته اند. و این صریح کلام تورات است: «آدم و زنش (حوا) هر دو برهنه بودند و خجلت نداشتند!»

(1) و حال آنکه در قرآن حجاب به عنوان یک وظیه زن شناخته شده و در داستان حضرت آدم و حوا هیچ گونه بی حجابی به چشم دیده نمی‌شود! لذا در قرآن کریم پس از آنکه آن دو حضرت از آن درخت ممنوعه استفاده نمودند. که خود یک ترک اولی بود! لباس بهشتی از تن آنان ریخت و بدن آنان نمایان شد. «...فبدت لهما سؤآتهما....»

(2) یعنی«پس از آنکه شرمگاهشان نمایان شدند...»
حضرت آدم و حوا از این وضع بی حجابی خجالت کشیدند و در سدد چاره جویی برآمدند! از این رو، از برگ‌های درختان پوشش برای خودشان تهیه دیدند!قرآن می‌فرماید:«
یخصفان علیهما من ورق الجنة..

(3) «شروع کردند از برگ‌های درختان باغ بهشت برای خود پوشش و حجاب به جسباندن برگ‌ها بدن و شرمگاهان شان...» شاید پس از همین عمل آن دو پدر بزرگ و مادر بزرگ ما انسان ها بوده است که خداوندبرای آنان لباس سفارش کرده است از پوست حیوانات و این عمل در ظاهر لباس ظاهری و پوشش است و لی در واقع لباس تقوی است که مرد و زن را از حجوم دیگران باز می‌دارد و آن برای مردان و زنان یک فرهنگ خوب و عالی شناخته شده است .
حجاب یک فرهنگ است نه یک اجبار و این حجاب اختصاص به زنان ندارد که غربی ها زنان را مورد تهاجم فرهنگی قرار داده اند. و از این طریق از زنان مسلمانان سوی استفاده می‌کنند. نتنها از زنان مسلمان بلکه از کل زنان و زن‌های کشورهای غربی خود امنیت کامل ندارند چون که در کتاب عهدید عتیق و تورات از بی حجابی تبلیغ شده است و لذا  به صراحت آیه ذیل معلوم می‌شود که آن دو حضرت کاملاً تقوی الهی را  که حجاب یکی از آن است مراعات می‌کرده اند!
آن جا که می‌فرماید:
«یا بنی آدم قد انزلنا علیکم لباساً یُواری سؤآتکم و ریشاً و لباس التقوی ذلک من آیات الله لعلهم یذکرون»

(4) «ای فرزندان آدم! همانا بر شما جامه‌ای فرو فرستادیم که شرمگاه شما را بپوشاند و هم زیبایی و زیور تان باشد و جامه پرهیزگاری این بهتر است! این (حجاب)‌از نشانه‌ها و آیات خداوند است. باشد که (بندگان من اعم از زن و مرد) پندگیرند»
قرآن کریم در جای دیگر، از دواج را که یکی از راه‌های پیش گیری فحشا و منکر است و حجاب را تأمین میکند. آن را به عنوان لباس تقوی مردم و زن که تعهد و پایبند ازدواج مرد وزن در زندگی است و آن در سنت اسلامی به عنوان و سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله)معرفی شده است. دانسته است: «احل لکم لیلة الصیام الرفث الی نسائکم هن لباس لکم و انتم لباس لهن...»

(5) «در شب که روز آن روزه دارید آمیزش با زنانتان برای شما حلال است،‌ زیرا که آنان برای شما و شما برای آنان (بهترین) پوشش هستید!»

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط asmssh 88/5/28:: 3:11 عصر     |     () نظر

پاسخ:
شایسته است پیش از پرداختن به پاسخ این پرسش، توضیح کوتاهی دربارة حجاب و حدود آن ارائه گردد تا براساس آن بتوان به نحو خوبتری مصادیق عینی و خارجی آن را بیان کرد. حجاب از نظر لغوی به معنای پرده است و لذا در متون فقهی اصلاً به مفهوم پوشش زن مسلمان به کار نرفته و بدین منظور از واژه «ستر» بهره گرفته شده است. از این جهت، علی رغم اینکه از نظر عرفی به معنای پوشش زن به کار می رود، اما قدری دارای ابهام بوده و گمراه کننده است. چون ممکن است، بخاطر معنای لغوی آن چنین تصور شود که معنای باحجاب بودن زن مسلمان این است که وی پرده نشین باشد و از حضور در صحنه‌های سیاسی و اجتماعی محروم گردد. در حالی که واقعیت غیر از این است و زن می تواند با حفظ پوشش لازم، در این عرصه ها حضور یابد.
قرآن مجید در مقام بیان حکم پوشش زن مسلمان، صرفاً بر لزوم و وجوب آن تأکید می کند و می فرماید: «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها؛

[1] به زنان با ایمان بگو چشم های خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را، جز آن مقدار که نمایان است، آشکار ننمایند... از این رو، اکثر مفسران همانند علامه طباطبایی

 

[2] و دیگران در مقام تفسیر این آیه شریفه این وجه را بیان کرده اند؛ بر آن اند که مراد از زینت، مواضع و جاهای آن است. چنانکه صاحب تفسیر کشاف در این رابطه می گوید: ذکر زینت و نه مواضع آن به منظور تأکید و مبالغه در ستر و پوشش است. زیرا زینت در مواضع و قسمت هایی از بدن قرار می گیرد که برای نامحرمان نگاه به آن جائز نیست؛ همانند ذراع (فاصله میان آرنج تا مچ دست) ساق، سینه، گردن، بازو، گوش و سر. از این جهت، نهی از اظهار و یا آشکار نمودن خود زینت به این معنا است که وقتی نظر بر زینت، بدلیل قرار داشتن در قسمت هایی از بدن، حرام است،نظر بر خود آن جاها قطعاً و به طریق اولی حرام می باشد.

 

[3]بنابراین، مراد از زینت، همان مواضع و آن قسمت از بدن انسان است که زینت در آن جاها قرار می گیرد. حال این سؤال مطرح می شود اینکه چه مقدار از بدن یا کدام مواضع زینت باید پوشانده شود تا معلوم شود پوشش اسلامی زن، رعایت شده است؟ زیرا بعضی از مواضع زینت یا قابل پوشاندن نیست و یا پوشاندن آن موجب دشواری و به سختی افتادن است. چنانکه دست ها محل انگشتر و چشم ها محل سرمه کشیدن که هر کدام زینت به شمار می آید، می باشد.
و اگر پوشاندن دست و صورت هم واجب باشد، زن مسلمان دچار سختی ها و ناراحتی های زیادی خواهد شد. لذا قرآن کریم در ادامه همان آیه شریفه، بعضی از اعضای بدن را از مشمولیت وجوب حجاب خارج نموده آن عده از مواضع زینت را که خود بخود آشکار است و نمی توان آن ها را پوشاند، از حکم یاد شده بیرون کرده است. بر این اساس، مفسران با استناد به روایت امام صادق ـ علیه السلام ـ

 

[4] در این زمینه گفته اند : مراد آیه شریفه از اعضایی که خود بخود آشکار و نمایان است، صورت، دست ها و پاها می باشد. هم چنانکه در بعضی روایات آمده است که پوشاندن زینت های آشکار، مثل سرمه کشیدن و انگشتر لازم نیست.
پس یقیناً صورت، دست ها و پاها از حکم وجوب پوشاندن خارج است و در هیچ حالتی لازم نیست این قسمت از بدن که بطور طبیعی و ناخواسته آشکار و نمایان است، پوشانده شود.
در نهایت به این نتیجه می رسیم که از نظر اسلام، آنچه لازم است پوشاندن تمام بدن، به جز صورت، دست ها و پاها است و این از ضروریات و مسلمات است. نه از نظر قرآن و حدیث و نه از نظر فتاوی در این باره اختلاف و تشکیکی وجود ندارد.

 

[5]تاکنون اصل وجوب پوشش و حدود آن بیان شد اما کیفیت و نوع آن که ظاهراً سؤال بیشتر بر آن متمرکز است، باید گفت در این باره از نظر شرعی محدودیتی وجود ندارد و انتخاب آن تابع عرف و شرایط اجتماعی است. و طبعاً به دلیل تفاوت عرف و آداب جوامع، در یک جامعه پوشیدن چادر، در جامعة دیگر مثلاً مانتو و شلوار بلند همراه با روسری و در جامعه سوم پوشیدن بُرقع و غیر آن، بهترین پوشش به شمار می آید. هم چنانکه زمان و شرایط زمانی هم بر این مسئله تأثیر می گذارد. در یک مرحله زمانی همانند اوایل انقلاب اسلامی، بدلیل وجود حال و هوای انقلابی گری، زنان مسلمان و در کل جامعه نسبت به نوع لباس و پوشش آنان حساسیت بیشتری دارند و سعی می شود آداب و رسوم سنّتی مردم در این زمینه بخوبی حفظ شود و این مسئله آنقدر اهمیت پیدا می کند که بعضی از خانم های مبارزه در جبهه جنگ هم چادر سنّتی را کنار نمی گذارند. اما با گذشت زمان و پیدایش تحولات اجتماعی و فرهنگی در جامعه، نوع لباس کم کم تغییر می کند و آنگونه که امروزه دیده می شود، در تعدادی از شهرها، زنان و دختران نسبت به پوشیدن چادر، آزاداند و بیشتر علاقمنداند تا بدون چادر و با مانتور و شلوار در بیرون از خانه، ظاهر شوند.
بنابراین، همانطوریکه تفاوت و اختلاف جوامع از یک کشور به کشور دیگر و حتی از یک شهر به شهر دیگر در نوع و کیفیت لباس و پوشش زنان، اثرگذار است، اختلاف زمانی نیز بر این مسئله اثر می گذارد. امّا آنچه از نظر شرعی نباید تغییر کند و همواره ثابت و پابرجا بماند، اصل پوشش و حفظ حجاب است، نه نوع و شکل آن و از نظر شرعی آنچه اهمیت دارد، همین مسئله است. پس، زن مسلمان می تواند مطابق آداب عرفی و رسوم اجتماعی محیط زندگی خود، هر نوع لباسی را بپوشد و از نظر شرعی، حجاب خود را هم حفظ کند. زیرا، از نظر شرعی، نوع و کیفیت و یا رنگ و مدل لباس و پوشش زن مسلمان تعیین نشده و بلکه انتخاب آن، یک امر عرفی و اجتماعی است که در زمان ها و مکان های متفاوت، فرق دارد.
هم چنین در مورد رنگ و سایر ویژگی های لباس و پوشش نیز آداب و رسوم اجتماعی تعیین کننده می باشد و از نظر شرعی آنچه اهمیت دارد، پوشش مطلوب و کامل است، نه رنگ و نوع و کیفیت خاص آن. چنانکه در صدر اسلام زنان عرب، اطراف روسری های شان را بالا انداخته و یا به پشت رها می کردند و در اثر آن گردن و مقداری از سینه های شان نمایان می شد. قرآن کریم دستور می دهد زنان مسلمانان باید اطراف روسری های شان را روی سینه بیندازند تا بدن آنان پوشش کامل داشته باشد. امّا راجع به اندازه، رنگ، کیفیت و مشخصات جزیی آن بیانی ندارد. بنابراین انتخاب پوشش، حق خود زنان است امانکته ای که باید در این رابطه مورد توجه باشد این است که نوع و کیفیت پوشش نباید به گونه ای باشد که با فلسفه حجاب و حکمت تشریع آن منافات داشته باشد و لذا در این جهت، وجه دوم تفسیر آیه شریفه که قبلاً بیان شد قابل دقت و تأمل می باشد.
از این رو، شأن زن مسلمان اقتضا دارد تا لباس، متناسب با شأن و متانت وی باشد و طبعاً لباس زشت و زننده و چسبیده به تن مغایر با وضعیت زن مسلمان و مخالف با حکمت تشریع حجاب و وجوب ستر است.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط asmssh 88/5/28:: 3:10 عصر     |     () نظر

 

جواب: حجاب و پوشش در ادیان و اقوام پیش از اسلام بى سابقه نیست و قدر مسلم این است که حجاب قبل از اسلام در میان بعض ملت ها حتى در میان مردم ایران باستان وجود داشته است.

[1]حجاب از ضروریات و مسلمات دین مبین اسلام است و پس از آمدن اسلام همه مردم جهان موظف هستند که اسلام را بپذیرند و دینى غیر از اسلام مورد قبول نیست. قرآن می‌ فرماید: «  و من یتبغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه و هو فى الآخرهْْ من الخاسرین؛ هر کس جز اسلام آیینى براى خود انتخاب کند از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیان کاران است».

[2] پس علاوه بر این که حجاب در ادیان دیگر هم بوده است مسئله اساسى این است که با آمدن دین حضرت محمد(ص) و سایر ادیان نسخ شده اند و عموم انسان ها در واقع باید از اسلام و قوانین آن پیروى نمایند، ولى عده اى بر اثر جهالت و عدم تحقیق وشرایط زمانى و مکانى از ادیان دیگر ( که مورد قبول هم نیست)پیروى می‌‌ کنند و با تحریف در ادیان آسمانی شراب می‌‌ خورند، از گوشت خوک استفاده می‌‌ کنند وسایر محرمات را انجام می‌‌ دهند و حجاب را هم رعایت نمى نمایند.
اینان در همه این موارد از دین حق و قوانین آن سرپیچى کرده اند. و از سعادت ابدى و اخروى محروم گشته اند.
اسلام همان گونه که شراب و محرمات دیگر را به خاطر مفاسدى که در این گناهان وجود دارد حرام نموده است، بى حجابى را هم بر اثر مفاسد گوناگون آن ممنوع فرموده است.
اسلام می‌ خواهد زن کرامت داشته باشد و وقتى درجامعه حضور پیدا می‌ کند به عنوان یک انسان ظاهر شود نه به عنوان جنس مخالف
مرد. زن و مرد در درجه اول هر دو انسانند و هر دو باید در محیط اجتماع و در برخورد با یکدیگر به گونه اى ظاهر شوند که مایة الودگى و ناپاکى جامعه نشوند. زن مسلمان، تجسم حرمت و عفت در جامعه است، حفظ پوشش و داشتن حجاب به نوعى احترام گذاردن به زن و محفوظ نگه داشتن وى از نگاه هاى شهوانى و حیوانى است. در محیطى که حجاب است و شرایط دیگر اسلامى رعایت می‌ شود دو همسر تعلق به یکدیگر دارند و احساساتشان و عشق و عواطفشان مخصوص یکدیگر است، ولى در بازار آزاد برهنگى و بى حجابى که عملاً زنان به صورت کالاى مشترک (لااقل در مرحله غیر آمیزش جنسی) در آمده اند دیگر قداست پیمان زناشویى مفهومى نمى تواند داشته باشد. بنابراین ، دین مقدس اسلام براى حفظ حرمت زن و حراست از آلودگى اجتماع و جلوگیرى از شعله ورشدن غریزة جنسى ، رعایت حجاب را براى زنان لازم دانسته است.
مسئلة حجاب براى زن، یک حکم مسلم و قطعى اسلامى و قرآنى است و خداى عالم با در نظر گرفتن مصالح و مفاسد، حجاب را واجب فرموده است.
براى اطلاع بیشتر به کتاب حجاب شهید مطهرى و کتاب حجاب فتحیه فتاحى زاده را مطالعه فرمایید.
[1] مرتضى مطهری، مسئله حجاب، ص 21؛ فتحیه فتاحی زاده، حجاب از دیدگاه قرآن و سنت، ص 15 و مصطفى حسینى دشتى ، معارف و معاریف، ج 4، ص 379، مادة حجاب.
[2] آل عمران (13) آیه 85.

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط asmssh 88/5/28:: 3:9 عصر     |     () نظر

مقدمه:

 

ازدواج، تاریخچه‏ای به قدمت پیدایش انسان‏ها در کره زمین دارد و در تمام مکاتب و ادیان مطرح است اما هیچ مکتبی به اندازه اسلام برای این موضوع اهمیت قایل نبوده است. اسلام اساس ترقی و رشد و تکامل در تمامی شؤون زندگی را در چگونگی تشکیل خانواده‏ها می‏داند و برای این مهم اهدافی در نظر گرفته است; قرآن مجید خلقت همسران و ایجاد رشته مودت و دوستی بین زن و مرد را از نشانه‏های شناخت‏خداوند شمرده و به برخی از فواید ازدواج مانند آرامش روحی و جسمی، ارضای غریزه جنسی، ایجاد دوستی و علاقه، بقای نسل و تکامل فرد، اشاره می‏کند: «از جمله نشانه‏های وجود خداوند این است که برایتان از جنس خودتان همسرانی آفریده تا بدان‏ها آرام گیرید و میان شما و آن‏ها دوستی و مهربانی قرار داد. در این (دوستی و محبت) برای کسانی که تفکر می‏کنند، نشانه‏هایی وجود دارد.» (روم: 21)

 

اسلام برای تحکیم کانون خانواده و جلوگیری از فروپاشی آن، قوانین خاصی وضع کرده و بر طبق آن، محدوده وظایف هر کدام از اعضا را تعیین نموده است. به طور کلی، این مقررات را به چند دسته می‏توان تقسیم کرد:

 

1- مقرراتی که مربوط به پیش از تشکیل خانواده است و از زمان خواستگاری باید رعایت گردد.

 

2- وظایف و حقوقی که هر یک از افراد خانواده پس از تشکیل خانواده باید رعایت کنند.

 

3- مقرراتی که در صورت عدم توافق زن و مرد و انحلال خانواده و یا فوت یکی از افراد آن باید عمل شود.

 

معیارهای انتخاب همسر از دیدگاه اسلام

شرایطی که باید همسر دارا باشد عبارتند از:

 

1- داشتن ایمان، تقوا و حسن خلق

ایمان و تقوا ملاک اصلی انتخاب همسر است. در سایه ایمان و تقواست که روابط عمیق عاطفی بین زوجین ایجاد می‏شود. نزد چنین همسرانی، زمینه تا حدود زیادی برای پرورش صحیح فرزندان فراهم است و زن و شوهر می‏توانند بر همه مشکلات زندگی، اعم از اقتصادی و روانی، فایق آیند و فرزندان خود را مطابق موازین و برنامه‏های دینی تربیت کنند. در این زمینه، رسول اکرم صلی الله علیه و آله می‏فرمایند: «زن را برای زیبایی‏اش به همسری مگیر; چون ممکن است جمال زن باعث پستی و سقوط اخلاقی‏اش بشود. هم‏چنین به انگیزه مالش، با او پیوند زناشویی برقرار مکن; زیرا مال می‏تواند موجب طغیان او گردد، بلکه به سرمایه دینی‏اش متوجه باش و با زن با ایمان ازدواج کن.»

 

 (1) مردی به امام حسن علیه السلام عرض کرد: دختری دارم، او را به ازدواج چگونه فردی درآورم؟ حضرت فرمودند: «او را به ازدواج مردی با تقوا درآور; که اگر دوستش داشته باشد، او را گرامی می‏دارد و اگر هم دوستش نداشته باشد، به او ستم نمی‏کند.»

 

 (2) دو اصل دین و اخلاق نیک، ملاک‏های اصلی برای شایستگی زن و شوهر است و این اصل چه در دوران جنینی و شیر خوارگی، و چه در سایر مراحل زندگی کودک و تربیت او نقش بسزایی دارد. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می‏فرمایند: «بهترین زنان شما زنی است که وقتی همسرش به او می‏نگرد، شاد و مسرورش گرداند.»

 

(3) مردی در این زمینه با حضرت ابوالحسن علیه السلام مشورت نمود و عرض کرد: یکی از بستگانم از دخترم خواستگاری کرده، ولی او اخلاق بدی دارد. حضرت فرمود: «اگر بد خلق است، دخترت را به ازدواج او درنیاور.»

 

 (4)2- خوب و شایسته بودن

جابربن عبدالله انصاری می‏گوید، در محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله بودم. آن حضرت درباره همسر شایسته چنین فرمود: «بهترین همسران شما کسانی هستند که دارای ده خصلت‏باشند:

 

1- برای آمدن فرزندان متعدد آمادگی داشته باشند. (زایا باشند.)

 

2- مهربان باشند.

 

3- عفت و پاک‏دامنی خود را رعایت کنند.

 

4- در میان بستگان خود عزیز و سربلند باشند.

 

5- نزد شوهر فروتن باشند.

 

6- خود را برای شوهر بیارایند و خود را به او بنمایانند.

 

7- نسبت‏به نامحرمان خود نگه‏دار باشند و پوشش خود را حفظ کنند.

 

8- از شوهر حرف شنوی و اطاعت داشته باشند.

 

9- در مسائل جنسی، میل شوهر را جلب کنند.

 

10- در عشق و علاقه به شوهر، افراط نکنند و حد اعتدال را حفظ نمایند.»

 

 (5) در جایی دیگر، رسول اکرم صلی الله علیه و آله می‏فرمایند: «من سعادة المرء الزوجة الصالحة‏»;

 

(6) از سعادت مرد این است که دارای همسری شایسته و خوب باشد.

 

3- اصالت‏خانوادگی

اسلام تاکید دارد که درباره سابقه خانوادگی همسر، تحقیق لازم صورت گیرد و به خصوص، مراتب ایمانی و اخلاقی او در نظر گرفته شود و نیز تا حد امکان، همسر از خانواده‏ای پاک و عفیف انتخاب گردد. این

 

اصالت‏خانوادگی در نحوه زندگی جدید و در نسل بعد تاثیر دارد. اگر نطفه،که متاثر از خصایص وراثتی والدین است، ناسالم باشد، دیگر امیدی به اصلاح فرزند نیست. به همین دلیل امام صادق علیه السلام می‏فرمایند: «تزوجوا فی الحجر الصالح، فان العرق دساس‏»;

 

 (7) با خانواده شایسته ازدواج کنید; زیرا ژن‏ها خصایص والدین و اجداد را به نسل بعدی سرایت می‏دهند.

 

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در این مورد به مردم آگاهی می‏دهند و می‏فرمایند: «ایها الناس ایاکم و خضراء الدمن‏»;

 

(8) ای مردم بپرهیزید از گیاهان سبز و خرمی که در مزبله دان‏ها پرورش یافته است. وقتی توضیح خواستند، مقصودشان را زنان زیبا و خوب‏رویی دانستند که در محیط فاسد و خانواده بد پرورش یافته‏اند.

 

4- توجه به کفویت

ازدواج با افراد هم‏کفو و هم‏شان باعث توافق بیش‏تر در زندگی می‏شود; زیرا درصد بالایی از اختلافات بین زن و شوهرها در نتیجه نبودن طرفین در یک شان و طبقه است. کفویت در جنبه‏های ایمانی، فکری، اقتصادی و... مطرح است، اما تکیه اساسی اسلام در کفویت، بیش‏تر بر مساله ایمان و اعتقاد است. علت این‏که پیامبر صلی الله علیه و آله، حضرت علی علیه السلام را برای همسری دختر خود انتخاب نمودند، همین مساله بوده است. بعضی روایات، کفویت، را شامل دو چیز دانسته‏اند: یکی عفت ناشی از ایمان و اعتقاد و دیگری تامین امکانات زندگی.

 

 (9) امام صادق علیه السلام می‏فرمایند: «الکفو ان یکون عفیفا و عنده یسار»;

 

 (10) کفو (هم‏ردیف در ازدواج) کسی است که عفیف باشد و مالی هم داشته باشد.

 

مصداق این فرموده پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله را که «هر زن مسلمانی، کفو هر مرد مسلمان است‏»، در ماجرای ازدواج جویبر می‏یابیم; جویبر مردی از اهل یمامه، تازه مسلمان شده و به مدینه آمده بود. او مؤمن و مخلص، ولی سیاه پوست و مستمند بود و در مسجد زندگی می‏کرد. روزی پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمودند: چرا ازدواج نمی‏کنی؟ جواب داد: چه کسی به من بینوا زن می‏دهد؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: اسلام هر خوار و ذلیلی را عزیز کرده است. برو نزد زیادبن ولید - از اشراف انصار - و دختر او را خواستگاری کن. جویبر فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله را به زیاد گفت. زیاد پاسخ داد: ما دخترانمان را به هم ردیفان خود - از انصار - می‏دهیم. پیامبر صلی الله علیه و آله، که ماجرا را متوجه شدند، فرمودند: «ای زیاد، جویبر مؤمن است، هر مؤمنی کفو زن مؤمنه و هر مرد مسلمانی کفو زن مسلمان است.»

 

(11) زیاد پس از این فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله، اطاعت کرد و دخترش را با تشریفاتی، به ازدواج جویبر درآورد.

 

5- سلامت جسم و روان

عدم سلامت، مانع از ازدواج نیست، ولی در تداوم زندگی مشترک اثر منفی دارد. بر همین اساس، علمای اخلاق با استفاده از روایات اسلامی، گفته‏اند: با شش گروه از زنان ازدواج نکنید; یک گروه از این‏ها زنان انانه هستند; یعنی بسیار ناله می‏کنند، مریض احوالند و خود را به بیماری می‏زنند.

 

 (12) پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به مغیرة‏بن شعبه، که دختری را برای همسری خود نامزد کرده بود، فرمود: «پیش از ازدواج، درباره مزایای جسمی دختر مورد نظرت تحقیق کن; زیرا این بررسی در ایجاد الفت و محبت و توافق‏های بیش‏تر بین تو و همسرت پس از ازدواج، تاثیر زیادی دارد.»

 

(13) به همین دلیل به مرد اجازه داده شده در انتخاب همسر، برای به دست آوردن اطلاعات بدنی، یک بار به زن نظر بیفکند.

 

سلامت فکر و اندیشه نیز بر سلامت رفتار و اعتدال در برخوردها، اثر بسزایی دارد; زیرا روابط انسانی زوجین، تابع شرایط نفسانی و روانی آن‏هاست و با عدم وجود سلامت روان، نمی‏توانند روابط مستحکم خانوادگی را بنیان گذارند.

 

امام صادق علیه السلام از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرده‏اند که آن حضرت فرمودند: «از ازدواج با احمق بپرهیزید که هم‏نشینی با او مایه اندوه و بلاست.»

 

(14)6- دیگر معیارها

از معیارهای دیگری که در لابه لای احادیث اسلامی به چشم می‏خورد و پس از موارد مزبور، باید مورد نظر قرار گیرد، عبارت است از: دوشیزگی همسر، نداشتن قرابت و فامیلی نزدیک، زیبایی و... .

 

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «بهترین زنان شما، زنی است که بچه‏آور، مهربان، پاک‏دامن، نزد فامیل محترم و در برابر شوهر متواضع باشد، خود را برای شوهر بیاراید، به دیگران بی‏اعتنا و در خلوت، در اختیار همسر خود بوده و مثل برخی از مردان مبتذل نباشد.»

 

(15) ملاک‏های غیر ضروری در انتخاب همسر

عدم وجود اختلافات نژادی، سنی و منطقه‏ای از شرایط اساسی ازدواج نیستند و ازدواج دختر و پسر مسلمان با وجود این اختلافات، صحیح است.

 

امام صادق علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله دختر عبدالمطلب را به ازدواج مقداد در آورد تا ازدواج به سهولت صورت گیرد (تعنیات خرافی و تشریفات جاهلی از میان برود) و مسلمانان از رسول خدا صلی الله علیه و آله پیروی کنند و بدانند که «گرامی‏ترین آن‏ها نزد خدا، باتقواترین آن‏هاست.»

 

(16) بنابراین، باید مسائل جزئی و ظاهری از قبیل ثروت، زیبایی، مقام و دل‏بری کم‏تر مورد توجه قرار گیرد و در مقابل، سعی شود ملاک‏های ضروری و اصلی هم‏چون ایمان، تقوا و اصالت‏خانوادگی بیش‏تر مورد اهمیت قرار گیرد. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نهی فرمودند که زنی را برای مال یا جمالش بگیرند; زیرا مالش موجب طغیان و جمالش مایه تباهی اوست. ملاک اصلی برای زن، دین و ایمان اوست.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط asmssh 88/5/28:: 3:4 عصر     |     () نظر
<      1   2   3   4   5      >