سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اساس حکمت ترس از خداونداست . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
asmssh

مسایل اخلاقی و اجتماعی و دینی

شدت جان کندن

در اینجا ما به یکی از عقبه‌های سخت و منزلهای هولناک سفر آخرت که آن نیز دارای دو ایستگاه می‌باشد اشاره کرده و بعضی از کارها و چیزهای مفید برای از بین بردن سختی و هول آن با نظر به آیه و روایت بیان می‌کنیم


ایستگاه اول شدت جان کندن است خداوند در سوره ق آیه 19 می‌فرمایند: (و سکرات مرگ حقیقت را _ به پیش _ آورد این همان است که از آن می‌گریختی.) این منزلگاه بسیار دشواری است که شدائد و سختیهایش از هر طرف به انسان رو می‌کند، چون انسان از یک طرف از کار افتادن قوای بدنیش را می‌بیند که دیگر اعضای بدنش تحت اختیارش نمی‌باشد و به این نتیجه می‌رسد که بر خلاف ظاهر، اختیار بدنش را نداشته‌ بلکه اختیاردار کس دیگری است، از این جاست که به معنی هیچ برگ درختی به زمین نمی‌افتد مگر به اذن ما، پی برده دچار حسرت گردیده متوجه سختی ادامه سفر می‌گردد، از طرف دیگر گریه زن و فرزند و خویشان و وداعش با آنها و غم یتیمی و بی کس شدن بچه‌هایش، و از طرف دیگر غم جدا شدن از مال و منزل و املاک و اندوخته‌ها و چیزهای نفیس خود که عمر عزیز خود را صرف آن کرده و بوسیله‌های زیادی آنها را به دست آورده است، چه بسا بسیاری از آنها مال مردم بوده و به ظلم و غصب آنها را صاحب شده است، چقدر حقوق بر اموال او تعلق گرفته و نداده است. حالا که متوجه خراب کاریهای خود شده کار از کار گذشته و راه اصلاح آنها بسته شده. و از طرفی هول ورود به زندگی دیگر که غیر از این زندگی است که چشمش می‌بیند، چیزهایی را که پیش از نمی‌دید (فکشفنا عنک عظائک فبصرک الیوم حدید) می‌بینید حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم و اهلبیت صلوات‌الله‌علیه و ملائکه رحمت و غضب را که حاضر شده‌اند تا درباره او چه دستوری آید و چه سفارشی نمایند. و از همه مهمترابلیس لعنت‌الله‌علیه و یارانش که برای آنکه او را به شک اندازند، جمع شده‌اند و می‌خواهند کاری کنند که ایمان او از او گرفته شود و بی ایمان از دنیا بیرون رود و از طرفی هول آمدن ملک الموت که آیا به چه هیبت و شکل و قیافه خواهد بود و چگونه نحو جان او را خواهد گرفت...چون در روایت است که پیامبر اکرم به حضرت علی علیه السلام فرمودند وقتی ملک الموت به خاطر قبض روح کافر نازل شود با خود شمشیری از آتش بیاورد و روح کافر را بیرون کشد. حضرت علی سوال نمودند آیا از امت شما کسی به این نحو قبض روح می‌شود؟ فرمود بلی حاکمی که ظلم کند، و کسی که مال یتیم را به ظلم و ستم بخورد و کسی که شهادت دروغ دهد.

حال که ما سفری با این سختی در پیش دراریم بر اساس روایات می‌توانیم با انجام برخی کارها از میزان سختی آن بکاهیم تا سختیهای آن را به راحتی پشت سر بگذاریم که به ترتیب زیر است:

حضرت امام صادق علیه السلام فرمود هرکه می‌خواهد حق تعالی سکرات موت را بر او آسان کند پس باید صله رحم (صله ارحام بر خویشان خود کند) کرده و به پدر و مادر نیکی و احسان کند. و در حدیث دیگر از امام صادق علیه السلام: هر که برادر خود را لباس زمستانی یا تابستانی بپوشاند حق است بر خداوند تعالی که او را بپوشاند از جامه‌های بهشت و آنکه آسان کند بر او سکرات مرگ را و گشاد کند بر او قبر او را.
و در حدیثی دیگر از پیامبر اعظم صلوات علیهم است: که هر که بخوراند برادر خود را حلوائی حق تعالی برطرف کند از اوتلخی مرگ را.
علاوه بر موارد یاد شده انجام یک سری اعمال عبادی مانند: خواندن سوره یس و الصافات وروزه یک روز از روزهای آخر ماه رجب و غیره نیز سفارش شده است.

 

یعنی برگشتن از حق و پیوستن به باطل در وقت مردن، زیرا هم چنان که گفتیم در موقع مرگ در کنار  محتضر علاوه بر حضور پیامبر و فرشتگان، شیطان نیز حاضر شده و به وسوسه می‌پردازد تا او را در اعتقاداتش به شک اندازد و بدین وسیله بدون ایمان از این دنیا برود. بر این اساس است که در روایات به گفتن (اعوذ بالله من الشیطان الرجیم __ پناه می‌برم به خداوند از این شیطان رانده شده، خدایا به سویت پناه می آورم از هرگونه وسوسه‌ای در این دنیا در حال حیاتم و چه در حال احتضارم، تاکید شده است.

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط asmssh 88/5/30:: 1:0 عصر     |     () نظر

علل بروز پدیده افت تربیتی نزد برخی افراد و خانواده ها چیست؟
تربیت به یک معنا، ارج نهادن به رشد عقلی و مرتبت رفیع شخصیت هر انسان است. این الزام انسانی را اگر از دیدگاه ارزشهای اسلامی بنگریم، مفهوم آن رسیدن به حد کمالات انسانی است. بی تردید لازمه آن تفکر و صیقل دادن جایگاه نفس از افکار بسته و احتمالا پلشتی های مفرط مادیات است. بدیهی است جایگاه اولین رویکرد جدی به این مباحث که می توانند آسایش و آرامش اندیشه و روان را برای افراد جامعه فراهم کنند، باید در حوزه خانواده جستجو کنیم. خانواده در هر جامعه طبیعتاً نقش محوری را در تربیت افراد دارد. ریزش و یا تعالی در ساختار سازی تربیت و فرهنگ و حرمت و... ابتدا از درون خانواده سربرمی آورد. در خانواده ای که والدین به هر عنوان و دلیل از تعلیم و تربیت فرزندان خود غفلت می ورزند، مسلماً کمتر آثار ارزشمند آرامش و سعادت و سلامت زندگی را تجربه می کنند زیرا فرزندان به عنوان ثمره و سرمایه آینده خانواده آنگونه که باید طعم تربیت و حرمتداری را نچشیده و ندیده اند. والدینی که به دلایل متعدد از جمله مشغله های معیشتی و کاستیهای مادی و... از پرورش مناسب عقلی- روانی و تربیت سالم فرزندان غفلت کرده یا غافل بمانند، خود بزرگترین نقص مسئولیت پذیری را مرتکب شده اند، یا خواهند شد. آنان که خود بدون رعایت حال و هوای بچه ها خانواده را میدان بگو و مگو و پرخاش و قهر و نارواگویی می کنند متأسفانه غافل از آن بوده و هستند که بچه ها به الگو و نسخه برداری از کردار و گفتار آنان می پردازند. و این گروه والدین، شخصیت و حیثیت بچه ها را از همان دوران کودکی، نوجوانی و یا در جوانی، خدشه دار و بی اعتبار می کنند در حالی که اصل و بنیاد تربیت و شکل گیری اندیشه و روان یک هدف متعالی برای طول عمر شخص است و سلامت زیستن و تکاپوی متحولانه در تحولات اجتماعی نیز رابطه رودررو و تنگاتنگ با سرنوشت انسان دارد، امام علی«ع» در نهج البلاغه فرموده است: «قلب نوجوان مانند زمینی خالی است. هر آن چه در آن افکنده شود می پذیرد.» مولای متقیان نیز به امام حسن«ع» در خصوص تربیت فرموده است: «من به تربیت تو اقدام کردم قبل از آن که قلب تو سخت شود و عقلت اشتغالات بسیار بیابد
بهانه هایی برای سلب فرصت تربیت
«
اقتصاد یکی از عوامل مهم تأثیرگذار به نحوه تربیت فرزندان در خانواده است. از زمانی که اقتصاد در مبادلات و روابط بین مردمی در کشور عمیق و گسترده و همه کاره شد متأسفانه هرکس هرچیز را با اقتصاد و پول می سنجد
این نظر «فریدون بهلولی»- که می گوید پیشتر کارمند وزارت بازرگانی بوده و حالا شغل آزاد دارد- است . او می افزاید: «رویکرد افراطی به مادیات جامعه را آهسته آهسته، از معنویت زندگی دور می کند. به این لحاظ است که برخی از جوانها از تربیت اصیل دور میشوند چرا که خانواده آنان نیز دراین گروه افتاده اند. مشغله زیاد فرصت گفت وگوی مناسب و تربیت بچه ها را سلب می کند
وی با اشاره به این که سه فرزند جوان و نوجوان دارد. درطول زمان تحصیلی فرزندان خود فرصت چندان نداشته به مدرسه شان برود حال و وضع درسی آنها را جویا شود. دلیلش را مشغله فکری می خواند و می گوید: «وقتی زمان کودکی و دوران تحصیلی خودم را مرور می کنم می بینم مادرم حداقل یک هفته در میان به مدرسه ام می آمد و وضعیت درس من و سایر بچه ها را جویا می شد. مادر آن موقع فرصت تربیت بچه ها را داشت. دراین زمانه ضمن آنکه بچه ها- بعضاً- حرف و توصیه پدر و مادر را گوش نمی کنند، تعامل خانوادگی هم کم شده است. دلیلش همان شرایط اقتصادی و مشغله های کاری است
از وی درباره نقش ایمان در کانون خانواده و به دنبال آن تربیت می پرسم. پاسخ می دهد: «ایمان نقش زیاد و ماندگاری در تعلیم و تربیت بچه ها دارد. یادم می آید 5-4 ساله بودم با پدرم به مسجد می رفتم. هنوز اثرات حال و هوا و صمیمت آن فضا در فکر و روحم مانده ا ست
کمی مکث می کند... از کودکی آموختیم که حتی پایمان را در ا تاق خانه جلوی بزرگترها دراز نکنیم. اما بچه ها حالا به این نکات توجه می کنند؟
تلویزیون و واژه های منفی
خانم «س- زینلو» مدرس دانشگاه، تربیت را شاخه اصلی در تشکیل خانواده و زندگی می داند و معتقد است اثر تربیت صحیح فرزندان و سایر افراد در جامعه متجلی می شود و همینطور عدم تعلیم و تربیت مثبت هم عیناً در جامعه اثر منفی می گذارد.
وی درخصوص نقش تلویزیون در تربیت خانواده و جامعه، چنین می گوید: «تلویزیون دراین باره تأثیر بسیار مهمی دارد. امروزه که برنامه های تلویزیون زیاد و متنوع شده است می باید حساسیت زیادی در فرهنگ سازی مخاطبان خود داشته باشد درحالی که مشاهده می کنیم حتی واژه های منفی به کار می برد. بچه ها از فرهنگ منفی آموزش می گیرند.» و به نوعی آنها را ترویج می کند.
الگوسازی متفاوت برای بچه ها
یک بازنشسته آموزش و پرورش عوامل موثر در تربیت صحیح و پایدار فزرندان را به یک شکل هندسی ترسیم می کند. رأس اضلاع آن را مذهب می داند و دیگر اضلاع را به ترتیب: پدر و مادر، نان حلال، خویشاوندان، تلویزیون، مجموعه بخش های جامعه از جمله مدرسه و دولت ترسیم می کند.
«
حسین رابط» می گوید: «لازمه تربیت اصیل رفتار و گفتار پدر و مادر است. یعنی مهمترین عامل تربیت فرزندان این است که پدر و مادر برای فرزندان الگو باشند. مثلا جلوی بچه ها داد و بیداد نکنند، سیگار نکشند، احترام یکدیگر را رعایت کنند و تفکر مثبت داشته باشند.
وی ادامه می دهد: «رفتار وگفتار والدین در سیستم حافظه فرزندان ثبت و ضبط می شود. این یعنی همه حرکات و سکنات والدین روی حتی طفل تاثیرگذار است. لقمه حلال هم در چگونگی شکل گیری تربیت فرزند از خردسالی تا بزرگسالی او مؤثر است و همچنین نوع رفتار و گفتار اعضای فامیل نیز در تربیت فرزند یک خانواده اثر می گذارد.»این فرد بازنشسته از تلویزیون و رادیو به عنوان اساسی ترین وسایل ارتباط جمعی به عنوان عوامل دیگر در دریافت اندیشه های اجتماعی، رفتار و ساخت و تعلیم تفکر- خواه مثبت و خواه منفی- نام می برد.
وی با بیان این که احترام به یکدیگر و ایجاد آرامش در محیط خانوادگی می تواند به عنوان یک عامل موثر فرزندان را به سلامت به دوران جوانی و بزرگسالی رهنمون کنند، می افزاید: «کوچه، خیابان و شهر و سپس مدرسه هر کدام به نوبه و به نوع دیگر می توانند روی تربیت بچه ها تأثیرگذار باشند. غیراز این موارد و بر همه اینها، دولت نیز می باید در رهنمون کردن مردم خاصه بچه ها توجه بیشتری داشته باشد. اما ورای تمام عوامل انسانی مذهب شاکله اصلی در طول زندگی هر فرد و جمع است. معتقدات برآمده از متن مذهب الهی روی خانواده، پدر، مادر و فرزند در پرورش درست و تربیت سالم تأثیر به سزا دارد
فرزند سالاری؛ مغایر تربیت اصیل
یک خانم معلم هم می گوید تربیت بچه ها به نحوه تعلیم و رفتار دیگر اعضای خانواده بستگی دارد. فرهنگ خانواده روی چگونگی تربیت فرزندان بسیار تأثیرگذار است.
«
قدسی» معلم پایه اول یک دبستان دخترانه... با انتقاد از برخی بی توجهی ها نسبت به چگونگی روند تکامل شخصیت بچه ها می گوید:باید روانشناسی بر وفق دین و فرهنگ کشورمان را روی بچه ها - فرزندان- پیاده کنیم. چرا که به اصول اخلاقی و مبانی ارزش های دینی مان پایبند هستیم
وی شیوه فرزند سالاری در برخی خانواده ها را برنمی تاباند و آن را مغایر تربیت اصیل ایرانی می داند. همچنین در مورد نقش تلویزیون می گوید: «تلویزیون تأثیر زیاد روی نوع و نحوه تربیت بچه و نوجوان ها می گذارد. اما باید باور کنیم که بدآموزی دارد. از طرف دیگر مشغله زیاد والدین هم روی تربیت فرزندان اثرگذار است چرا که پدر و مادر به دلیل مشغلات کاری و فکری روزمره فرصت لازم را برای پرورش فکری و تربیت جامع بچه هایشان ندارند
غریبگی با مفاهیم تربیتی
آرش امامی یک کارشناس علوم ارتباطات ابتدا تعریفی از مفاهیم فرهنگ ارائه می دهد مبنی بر این که انسان به یاری اندیشه و تفکر توانسته است با تسلط برطبیعت برای سازگاری با محیط های طبیعی و اجتماعات گوناگون راه ها و شیوه هایی ابداع کند که به مجموعه این روشها فرهنگ می گویند، و سپس ادامه می دهد: «اصطلاح فرهنگ در بیان محاوره ای غالبا اشاره به ارزشها، هنجارها و کالاهایی مادی که یک گروه معین اجتماعی از آنها پیروی می کند دارد. »
در ادبیات فارسی از دیرباز ماهیت ویژه فرهنگ به عقل، ادب، نگاهداشتن- حد و اندازه هرچیز و نیز علم، دانش، تعلیم و تربیت و مجموعه آداب و رسوم، علوم معارف و هنرهای یک قوم گفته می شود. چنانچه «فردوسی» شاعر و حماسه سرای ایران سروده است:
زدانا بپرسید پس دادگر که فرهنگ بهتر بود یا گوهر
چنین داد پاسخ بدو رهنمون که فرهنگ باشد ز گوهرفزون
که فرهنگ آرایش جان بود زگوهر سخن گفتن آسان بود
بنابر این سخن حکیمانه، زر و گوهر دربرابر فرهنگ، خوار و سست بنیاد است. «به فرهنگ باشد روان تندرست» لذا می بینیم دانشمندان و پیشینیان ما نسبت به فرهنگ و تربیت، نظرات بسیار جالبی داشته اند
وی تاکید می کند وقتی به دیدگاه های فرهنگ پیشینیان خود غریبه می شویم و در نتیجه ، ارزشهای اجتماعی مثل تقوا، دانش، قدرت، احترام، سلامت، مهارت، محبت و تربیت اصیل کمرنگ می شوند و در سالهای متمادی درجه جایگاه ارزشها بین انسانها تغییر می کند. بدین ترتیب به فرض اتومبیل مارک... آخرین سیستم و خانه مجلل و گرانقیمت داشتن، جایگاه- به نظر برخی- اجتماعی بالاتر قرارمی گیرند و- مثلا- درجه دانش و احترام به همدیگر یک درجه پایین تر محسوب می شود. نتیجه این دگرگونیها آن می شود که نیروی جوان سعی می کند ارزشهای اجتماعی را که مقبول است انتخاب کند. لذا از آنجا که جوانی نمی تواند زود به ثروت و مادیات دست یابد و درآن جایگاه اجتماعی که چنین دگردیسی فرهنگی را تایید می کند، قرار بگیرد، به شیوه های مختلف انرژی صرف می کند تا مگر ظرف دوسه سال به آن مقصد- جایگاه مادی - برسد.
بدیهی است که چنین افرادی در جهت حصول نتیجه مادیگرانه شان نیز تربیت اجتماعی و شئون معنوی جامعه را نادیده می گیرند. به اخلاق، تقوا، تربیت و سلامت روان خود و جامعه توجهی نمی کنند. دراین حال و شرایط آسیب های اجتماعی گریبانگیر جامعه می شوند چرا که آنچه مقبول اندیشه منزه، تربیت سالم و فرهنگ فاخر بوده است در نزد چنان فرد و اشخاصی ضدارزش محسوب می شود. در چنان و چنین حال است که به اصالت تربیت وتعلیم خدشه وارد می شود


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط asmssh 88/5/30:: 12:58 عصر     |     () نظر

پدر و مادر
مسئله پدری و عهده داری سرپرستی فرزندان ، مسئولیتی خطیر و موفقیت در آن مستلزم آگاهی ، فداکاری و اخلاق و اعتقاد است . به فرموده پیامبر پدر مسئول است. او مسئول است اعتماد را در درون خانواده بیاورد، مراقب فرزندان باشد و زمینه را برای استقلال و آزادی فراهم آورد و مخاطرات را از آنها دور سازد. از همان دوران جنینی پدر باید زمینه ساز تربیت فرزند باشد تا روزی که او به دنیا آمد دچار گرفتاری و سردرگمی نباشد.

وظیفه و نقش پدر
پدر مسئول دادن آگاهیهای لازم و پرورش فرهنگی فرزندان است. از نظر کودک اوست که همه چیز را می‌داند، به همه سؤالات پاسخ می‌گوید. از هر واقعه‌ای ، در هر جا که اتفاق افتد خبر دارد، آینده و گذشته را اوست که باید خبر دهد، و بالاخره اوست که دریچه‌ای از اطلاعات را به روی کودک می‌گشاید. شاید تصور کودک از پدر اغراق آمیز باشد ولی در کل این نکته درست است که افراد بزرگسال واجد اطلاعات و تجاربی هستند که کودکان فاقد آنند و اگر آنها از کودک مضایقه نمایند از موقعیت شایسته و مناسبی محروم می‌گردند. پدر در این رابطه متعهد انجام نقشی است که دیگران از آن عاجزند.

پدر از یک دید ، معلم خانواده ، رهبر و قانون دان است. از طریق پدر است که کودک به گفته خواجه نصیر طوسی از تدبیر و کمالات نفسانی ، چون آداب و فرهنگ ، هنر و صناعات و علوم و طریق زندگی که اسباب بقاء و کمال نفس او هستند، برخوردار می‌شود. این خطاست که تصور شود نقش فرهنگی فقط به عهده مدرسه است، زیرا پایه‌های صحیح علم و اطلاع را پدر در خانواده می‌گذارد و اوست که فرزندان را در جهت توسعه و اطلاعات و رشد مهارت ها و معلومات و پرورش ذوق و سلیقه و جهت دادن آنها یاری می‌کند. پدر ممکن است بسیاری از آنچه را که خود می‌داند به فرزند خویش منتقل نماید و بسیاری از مسائل مورد نیاز و مشکلات و معماهای او را حل کند و از این دید وضع راهنمایی را برای کودک ایفا کند و راهی برای زندگی او عرضه نماید.
اهمیت پدر در جنبه الگویی
کودک در مسیر رشد از افراد بسیاری اثر می‌پذیرد و تحت تأثیر دیده‌ها و شنیده‌های بسیاری است. همه آنهایی که اطراف او هستند و به نحوی در او اثر دارند مدل و الگوی کودکند. اما پدر از همه آنها مهمتر و مؤثرتر است و این اهمیت و تأثیر تا سنین نوجوانی همچنان بر جای خویش است.

رفتار پدر در سنین خردسالی فرزند برای او همه چیز است : درس ، اخلاق ، تربیت ، سازندگی یا ویرانگری. طفل همه چیز را از او کسب می‌کند: محبت ، شفقت ، وفاداری ، خلوص و صفا ، رشادت و شهامت ، ادب و تواضع ، عزت نفس ، سجایای اخلاقی ، درستکاری ، پشتکار ، سربلندی ، شرافت ، صداقت و ... .

این امر آن چنان از نظر روانشناسان تربیتی گسترش دارد که برخی از آنها رفتار فرزندان را انعکاسی از رفتار پدران دانسته‌اند و گفته‌اند : تو اول کودک خود را به من بنمای تا بگویم تو که هستی. نحوه استدلال پدر ، بکارگیری وسایل و ابزار ، کینه توزی و خود خواهی او و ... همه در کودک مؤثر است. بر این اساس پدران در برابر رفتار شخصی خود مسئولند. و با افکار و رفتارشان کودک را جهت می‌دهند، و موجبات رشد و یا سقوط شخصیت فرزندان را فراهم می آورند.
شرط اثر گذاری پدر
شرایط اثرگذاری پدر در کودک این است که پدر در خانه باشد و در حضور کودک باشد، همدم و همبازی او باشد، به او محبت کند، از نظر کودک عادل باشد، در برخوردها هیچگونه تبعیضی نداشته باشد تا به نظر کودک کسی آید که به رفع نیازهای او اقدام می‌کند و در کل ، او پدر را دوست داشته باشد. فرزند در چنین شرایطی است که از پدر الگو می‌گیرد و می‌کوشد کردار و رفتارش را با او موافق سازد. در غیر این صورت ممکن است طفل در اثر خشم و فشار پدر از او سرمشق بگیرد ولی چنین جنبه الگویی هرگز پایدار نیست. طفل جبراً راه و روش پدر را تکرار می‌کند. ولی در دل هرگز عشقی نسبت به او احساس نخواهد کرد و هرگز نخواهد اندیشید که چون او باشد و حرکات و رفتارش را بر اساس خواسته او شکل بدهد. طبیعی است هرگونه تلاش و اقدامی که در این راه به عمل آید بی ثمر خواهد بود.
تربیت از راه الگو
پدران اگر بخواهند فرزند خود را بپرورانند و او را به شیوه و روشی خاص جهت دهند باید مدل و الگوی راه و روشی باشند که برای فرزند خویش خواستارند. پدرانی که بین عمل و گفتارشان ، تفاوت است و پدرانی که فرصتی کافی برای ارتباط با فرزندان خود ندارند، هرگز الگوی خوبی برای فرزندان خود نخواهند بود.
یک روش تربیتی
پدر در طریق سازندگی کودک ، آشنا کردن او به ضوابط و شرایط محیط و زمانی هم برای دادن آموزشهای لازم و کافی در یک امر نیاز دارد، فرزندان خود را به سفر ببرد. لذا از شما پدران می‌خواهیم برنامه سیر و سفر و گشت و گذار خود را کلاس درس کنید و خود معلم این کلاس باشید. حالا که بناست مثلاً پنج روزی در مسافرت باشید از قبل برای آن برنامه ریزی کنید. ببینید در قطار و در کوپه خود چه چیزهایی را می‌توانید بگویید، چه قصه‌های قابل ذکری دارید که در آن نکات آموزنده و سازنده‌ای باشد و چگونه می‌توانید بسیاری از اهداف و مقاصد تربیتی را پیاده کنید.

هرچه که در مسیر با آن برخورد می‌کنید به فرزندتان معرفی کنید. از تاریخ آن بگویید، در مورد فواید و مضار آن بحث کنید، از نکاتی که می‌تواند مایه عبرت آموزی باشد بحث به میان آورید چون این فرصتها کمتر پیش می آیند و حتی گاهی ممکن است فرصت پدید آید، ولی دیگر دیر شده باشد. مثل زمانی که فرزندان شما به سنین نوجوانی ، بلوغ و جوانی رسیده‌اند. شما با گردش دادن فرزند و همراه کردن آنها با خود ، مخصوصاً در هفت سال سوم زندگی او با نشان دادن مناظر آموزنده و سازنده می‌خواهید کاری کنید که او اولاً غم و رنج خود را فراموش کند، ثانیاً ساخته و پرداخته شود و ثالثاً رابطه مفید و سازنده‌ای با شما برقرار کند.

بر این اساس باید مراقب باشید و سعی کنید روابط شما با او سالم و طبیعی و به دور از آشفتگی ها باشد. در طول همراهی با او ، سعی کنید از او کمتر ایراد بگیرید، کمتر انتقاد کنید و خاطر او را کمتر مشوش سازید. تذکر اشتباهات او به صورت غیر مستقیم ، مشفقانه و حتی در خفا باشد. صبر و تحمل شما در همراهی فرزند بسیار کارساز است. خود دار و مسلط باشید. بکوشید به گونه‌ای برخورد کنید که دست شما از دست او خارج نشود. مخصوصاً در هفت سال سوم زندگی فرد ، که در آن صورت ترمیم دل شکسته و تحت کنترل درآوردن او بسیار مشکل است. در این صورت او حال غزالی را دارد که اگر بگریزد به زحمت ممکن است با شما مأنوس گردد.
زیان جدایی ها
پدر باید زمینه ساز انس و الفت از طریق ایجاد رابطه با فرزند باشد. این رابطه از طرق مختلف در محیط خانه و زندگی فراهم می‌شود. مثلاً از طریق تشکیل جلسات مشاوره خانوادگی و شرکت دادن کودک در تصمیم گیری ها. وجود چنین نزدیکیهایی سبب می‌شوند که طفل با پدر احساس صمیمت و انس کرده و خود را نسبت به او نزدیک بیابد.

عدم توجه وعدم همکاری و هم کلامی نسبت به فرزند سبب می‌شود که کودکان به تدریج از پدر بگسلند و به دوستان و معاشران خود توجه کنند، با آنها راز دل بگویند و به تدریج دست خود را از دست پدر بیرون بکشند. گاهی چنین کودکانی به سوی معلمان و یا افرادی که دارای مقامی برترند روی آورده و از پدر می‌گریزند. این امر ممکن است از جهاتی و یا در مواردی به نفع کودک باشد ولی از خطرات و عوارض آن نباید غافل شد. وجود شکاف بین پدر و کودک و در عوض انس با دوستان و معاشران و رابطه تنگانگ با آنان گاهی ممکن است به قیمت رسوایی و آلودگی فرزند تمام شود و دامنه آلودگی را به مرز خانواده بکشاند.
وقت گذاری پدر
فرزندان شما نیاز به وقت گذاری شما دارند تا از وجود شما و از زمینه‌های انس و الفت شما بهره‌ای گیرند. راه و روش زندگی را از شما فرا گرفته و طریق زندگی خود را هموار سازند. شما هرچند که سرگرم و مشغول کار باشید بازهم به صلاح و مصلحت شماست که در شبانه روز لااقل نیم ساعت با فرزندتان همراه باشید، با او حرف بزنید، بگویید و بخندید، استراحت و تفریح کنید.

در سایه این وقت گذاری قادر خواهید شد رفتار فرزندتان را دریابید، از ریشه و منشاء آن باخبر شوید، اگر رفتاری ناپسند دارد از آن سر درآورده و راه رفع واصلاح آن را پیدا کنید. از تمایلات و خواسته‌های او آگاه شوید و در این رابطه تصمیم بگیرید. کودک در آینده به آن کس دلبسته تر خواهد شد که با او سابقه انس و ارتباط بیشتری داشته باشد. و حرف و سخن آن کس را بیشتر پذیرا خواهد شد که باب رفافت و ملاحظات با او گشاده باشد. شما در سایه این وقت گذاری موفق خواهید شد. رابطه او را با خود ، با اعضای خانواده و از آن مهم تر با خدا محکم‌تر سازید
http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%d9%be%d8%af%d8
*******************


مشاوره خانواده به ارائه خدمات مشاوره‌ای در زمینه مسائلی می‌پردازد که به نحوی با خانواده و مسائل آن مرتبط است. نمونه‌ای از این مسائل عبارتند از ازدواج و تشکیل خانواده (تربیت فرزندان) شیوه‌های ارتباطی مؤثر بین همسران بررسی اختلافات خانوادگی و ارائه راه کارهای مناسب برای درمان مشکلات نوجوانی و مشاوره و شناسایی مشکلات روحی و ... .

اهمیت و لزوم مشاوره خانواده
با توجه به شیوه‌های زندگی نوین و پیچیده‌تر شدن شرایط زندگی افراد با استرسها و فشارهای حاصل از این زندگی مواجه هستند. مشاوره خانواده فرآیندی است که راه کارهای مناسب برای سازگاری افراد با این شرایط و مدیریت استرس فراهم می‌سازد. علاوه بر این چنین شرایط پیچیده زندگی نیاز افراد به دریافت اطلاعات مناسب در زمینه‌های مختلف را موجب می‌شود. از اینرو مشاوره خانواده چنین وظیفه‌ای را بر عهده می‌گیرد، به ارائه راهنمایی ، اطلاع رسانی و حل مسائل خانوادگی مبادرت می‌ورزد.
موضوعات قابل طرح در مشاوره خانواده
هر چند می‌توان گفت که بطور کلی تمام زمینه‌هایی که با خانواده و مسائل آن مرتبط هستند به عنوان موضوع قابل طرح در مشاوره خانواده مطرح هستند، اما به مواردی از موضوعات رایج در این فرآیند اشاره می‌شود:
ازدواج و تشکیل خانواده یا مشاوره قبل ازدواج
هر چند مشاوره قبل از ازدواج عموما اصطلاح کلی‌تری است و زمینه‌های مختلف را در جریان ازدواج در بر می‌گیرد از جمله مشاوره‌های پزشکی و ژنتیکی. اما مشاوره قبل از ازدواج از لحاظ روان شناختی موضوع بسیار مهمی است که امروزه مورد توجه فراوان قرار گرفته است. آشنایی افراد با مشکلاتی که اغلب بعد از ازدواج منجر به پدیده‌های شومی چون طلاق می‌شود، انگیزه افراد را برای انجام مشاوره قبل از ازدواج از لحاظ روان شناختی برانگیخته است.

چنین فرآیندی به جوانانی که قصد ازدواج با یکدیگر را دارند کمک خواهد کرد، اطلاعات مناسب و کاملتری از ویژیگیهای یکدیگر کسب کنند و تنها به معیارهای ظاهری به عنوان ملاک انتخاب همسر توجه نکنند. در این راستا روانشناسان و مشاوران کمک شایان توجهی در جهت شناسایی افرادی که ازدواج آنها با یکدیگر اغلب مشکل آفرین بوده و ازدواجهای ناموفقی را سبب می‌شوند، می‌نمایند. به عنوان مثال ازدواج یک فرد درون گرا با یک فرد برون گرا و در سطوح تخصصی‌تر ، افراد ناایمن اجتنابی با افراد ناایمن دوسوگرا. مشاوران خانواده در این فرآیند از انواع مصاحبه و در صورت نیاز از آزمونهای روانی استفاده می‌کنند.
تربیت فرزندان
مقوله تربیت فرزندان از موضوعات بسیار مهمی است که اغلب مشاوران خانواده ، مراجعین زیادی در این راستا دارند. بطوری که خانواده‌ها با افزایش اطلاعاتی که در زمینه تربیت مناسب فرزندان و لزوم آن پیدا کرده‌اند و رغبت فزاینده در جهت آموزش راهکارهای مناسب برای تربیت کودکان و نوجوانان خود نشان می‌دهند. در این زمینه خدمات مشاوران ممکن است درزمینه آموزش و ارائه راهنمایی باشد و یا زمینه حل یک مشکل تربیتی. در موضوع اول مشکلی اتفاق نیافتاده و خانواده راغب است به صورت پیشقدم مطالبی مفید را در زمینه تربیتی بیاموزد، اما در موضوع دوم اغلب بعد از بروز مشکل است که خانواده مراجع می‌کنند و در جهت حل مشکل اقدام می‌کند. به عنوان مثال خانواده‌هایی که متوجه شده‌اند فرزند آنها مدتی است دروغهای زیاد می‌گوید.
شیوه‌های ارتباطی مناسب بین همسران
روابط موجود بین اعضاء خانواده در سلامت خانواده و اعضاء آن از جنبه‌های مختلف جسمی ، روانی و اجتماعی اهمیت فراوانی دارد. بسیاری از مشکلاتی که بین همسران رخ می‌دهد و گاه آنها را تا مرحله طلاق پیش می‌برد به خدشه بودن روابط بین آنها مربوط است و اگر بررسی دقیقی صورت بگیرد، می‌بینیم که در واقع هیچ مشکل جدی و حادی مطرح نبوده است. در این مقوله مشاوره خانواده تلاش می‌کند به همسران بعد از تشکیل خانواده آموزشهای لازم را بدهد، به آنها را در شناخت یکدیگر کمک نماید. همچنین به آنها کمک خواهد کرد شکل مناسبی به روابط خود بدهند، شیوه‌های مناسب ارتباط با یکدیگر بشناسند و از همه مهمتر به تفاوتهای موجود بین زن و مرد که اغلب مشکلات ارتباطی را به بار می‌آورد، آشنا شوند.
بررسی اختلافات خانواده و ارائه راهکارهای مناسب
هر چند وجود برخی مشکلات در اکثر خانواده‌ها به صورت جزئی و خفیف طبیعی به نظر می‌رسد، اما خانواده‌هایی نیز وجود دارند که با مشکلات حادتری روبرو هستند. بحث و بررسی این نوع اختلافات در جریان مشاوره خانواده اغلب کمک شایان توجهی به این خانواده‌ها می‌کند. هر چند در گذشته حل چنین مسائلی اغلب به صورت ریش سفیدی و کمک بزرگان خانواده صورت می‌گرفت. ولی آنچه اهمیت مشاوره خانواده را امروزه در این قبیل مسائل بارزتر می‌سازد دور شدن خانواده‌ها از یکدیگر و فقدان اطلاعاتی مناسب افراد در زمینه مسائلی است که خانواده با آن روبروست. در چنین جلساتی اغلب اعضاء مشکل‌دار و حتی اعضاء غیر مشکل‌دار شرکت می‌کنند. از جمله این مشکلات عبارتند از اختلافات مربوط به خانواده‌های همسران ، دخالت آنها و یا سایر عوامل و ... .
مشکلات روحی اعضاء خانواده
وجود یک عضو که از لحاظ روانی دارای مشکلاتی است تأثیرات زیادی روی بافت خانواده دارد. این مشکلات چه خفیف باشند مثل یک افسردگی خفیف و چه عمیق باشند، مثل وجود یک فرد اسکیزوفرن یا عقب مانده ذهنی در خانواده قابل توجه هستند. با توجه به اینکه این دسته از مشکلات اغلب کل اعضاء را می‌تواند به نحوی تحت تاثیر قرار دهد مشاوره با کل اعضاء خانواده لازم به نظر می‌رسد. به عنوان مثال آموزش خانواده‌ای که یک عضو معتاد دارد. به عبارتی مشاوره خانواده در این کارکرد خود علاوه بر شناسایی و ارجاع مناسب اختلالات روانی مثل انواع افسردگی ، اضطرابها ، اختلالات شخصیت ، اختلالات روان تنی ، اختلالات جنسی ، اختلالات سوء مصرف مواد ، آموزشهای لازم را برای سایر اعضاء سالم خانواده ارائه می‌کند.
وضعیت فعلی مشاوره خانواده در ایران
امروزه در کشور ایران ما این فرآیند گسترش فراوانتری نسبت به گذشته پیدا کرده است. مردم اطلاعات بیشتری در زمینه انواع مشکلات پیدا کرده‌اند و به لزوم انجام مشاوره تمایل بیشتری نشان می‌دهند. با افزایش گرایش مردم به انجام مشاوره‌های خانواده در زمینه‌های گوناگون ، مراکزی که چنین خدماتی را ارائه می‌دهند نیز افزایش چشم گیری داشته‌اند. این مراکز در دو دسته دولتی و خصوصی انجام وظیفه می‌کنند. استفاده از خدمات دولتی به علت پایین بودن هزینه جلسات که اغلب تعداد جلسات هم زیاد است طرفداران بیشتری پیدا کرده است. مراکز وابسته به بهزیستی ، بیمارستانها ، ادارات بیمه و کارخانجات معمولا چنین خدماتی را ارائه می‌کنند.
http://daneshnameh.roshd.ir
 

**************************

 مادر و تربیت فرزندان1
هنر و تربیت‏
جواد محدثى‏
رابطه هنر و تربیت، رابطه‏ اى دیرین است.
گاهى محتواى آثار هنرى، «پیام تربیتى» دارد، گاهى پیام‏هاى تربیتى در «قالب هنرى» مطرح مى‏شود و بر ماندگارى و اثرگذارى آن مى‏افزاید.
از اینجاست که دو مقوله جداگانهش، اما به هم پیوسته رخ مى‏نماید:
1- تربیت هنرى؛
2- هنر تربیتى؛
و این بحث نیز درخور تأمّل است که آیا باید تربیت را هنرى کرد، یا هنر را تربیتى ساخت؟
تربیت هنرى‏
مقصود از این عنوان، بهره‏گیرى از شیوه‏هاى هنرمندانه و اثرگذار در فعالیت‏هاى تربیتى است. در سازندگى، ابتدایى‏ترین و نخستین مسئله، «ارتباط» است. برقرار کردن رابطه فکرى و روحى با یک فرد، با جامعه، با افراد یک کلاس، با فرزندان یک خانواده، با جوانان یک محله، با کارکنانِ یک مجموعه، با قشرى خاص از اقشار جامعه، مرحله نخست انتقال ایده‏ها و پیام‏هاى تربیتى است.
پس از برقرارى رابطه، «ابلاغ پیام» است. این، مکمّل آن ارتباط و به ثمر رساننده آن است.
مثل یک «تماس تلفنى» که ابتدا باید خطى بین مبدأ و مقصد وجود داشته باشد، سپس امکان ارتباط و برقرارى تماس باشد و مانعى بر سر راه نباشد و خط، آزاد باشد تا بتوانید تماس بگیرید. پس از گرفتن شماره و برقرارى تماس، کار اصلى، ردّ و بدل کردن پیام و مطلب و خبر است.
تأثیرگذار بودن تماس با دیگران، در گرو ملاحظات و مراعات شرایط و ویژگى‏ها در پیام‏دهنده، پیام‏گیرنده، ابزار پیام‏رسانى و محتواى پیام و استمرار تأثیر است. پس مى‏توان چهار مرحله «ارتباط سازنده» را که در مقوله تربیت هنرى باید لحاظ کرد، چنین برشمرد:
1- ایجاد رابطه؛
2- ابلاغ پیام؛
3- تأثیرگذارى بر مخاطب؛
4- استمرار اثر پیام؛
در هنرى ساختن تربیت، تأکید بر دو مقوله اخیر است و مربیان هنرمند، بر «بُعد زمانى» کار خویش مى‏افزایند.
بسیارى از حرف‏ها گفته مى‏شود و پیام‏ها به مخاطبین رسانده مى‏شود، اما چند درصد از پیام‏ها «اثرگذار» است؟ و چه مقدار از آن اثرها «استمرار» دارد؟
کار هنر و شیوه یک مربى هنرمند در مهارت او نسبت به «تأثیر مستمر تربیتى» بر روح و جان افرادى است که مخاطب پیام‏اند. به موازات این مقصود، حیات مربى هم در توالى زمان‏ها و نسل‏ها استمرار مى‏یابد.
دست یافتن به زبانى هنرى، بیانى بلیغ و شیوا، شیوه‏اى اثرگذار و نافذ، پیام‏هایى نو و مفاهیمى بدیع، مى‏تواند بخشى از این شیوه‏ها به شمار آید. رسیدن به این مرتبه و قوّت هم یک تعهّد محسوب مى‏شود.
جبهه‏هاى فرهنگى‏
بی شک تلاش در عرصه «انسان‏سازى» و «تربیت شایسته»، نوعى جهاد است. عرصه تلاش و مجاهدت هم بسیار گسترده است، دشمنان بشریت هم از محورهاى مختلف هجوم مى‏آورند و ابزار نو به نو و پیشرفته به کار مى‏گیرند، تا به اهداف شیطانى خود و «افساد حرث و نسل» برسند.
اگر جبهه‏ ها و محورهایى را که از آنها مورد هجوم قرار مى‏گیریم نشناسیم، «دفاع فرهنگى» شایسته‏اى هم نخواهیم کرد و اگر دشمنان پیدا و پنهانى را که نقاب‏زده یا عریان به جنگ ارزش‏ها و مبانى اخلاقى وارد میدان مى‏شوند نشناسیم و حرکات و برنامه‏هایشان را تیزبینانه رصد نکنیم، باز هم از شکست‏خوردگان این عرصه خواهیم بود. شرایط مکانى و زمانى و ویژگى‏هاى فرهنگى و اجتماعى جامعه امروز را هم اگر ارزیابى درست و دقیقى نداشته باشیم، از ارائه برنامه‏هاى درست و مؤثر تربیتى ناتوان خواهیم بود و «نسل امروز» را از دست خواهیم داد.
پس، شناخت عنصر زمان، شیوه‏هاى دشمنى دشمنان، زمینه‏هاى موجود براى تهاجم بیگانه، محورهاى آسیب‏پذیر در جامعه، چهره‏هاى مرموز و پشت صحنه، از عوامل موفقیت در تربیت است.
در یک تقسیم ‏بندى، مى‏توان افراد جامعه را به سه گروه تقسیم کرد:
الف - گروهى که از زمان خودشان عقب‏ترند و فکر و روش و کارشان متناسب با صدها سال قبل است.
ب - گروهى که معاصر با زمانند، که باید بکوشیم حدّاقل از اینان باشیم.
ج - گروهى که جلوتر از زمان خویشند و آینده‏هاى دورتر را هم مى‏بینند و به تناسب آن عمل مى‏کنند و برنامه مى‏دهند و حرف‏هایشان ماندگار و رهنمودهایشان جاودانه است و تاریخ مصرف ندارد.
اگر زمان‏شناس باشیم، آمادگى‏هاى لازم و شیوه‏هاى متناسب با زمان هم خواهیم داشت.
به تعبیر حضرت على(ع): «مَنْ عَرَفَ الزّمانَ لم یَغْفُل عَنِ الأِستعداد؛
کسى که زمان را بشناسد، از آمادگى و آماده‏سازى غافل نمى‏شود.» (الحیاة، ج‏1، ص‏135)
اگر درک درستى از زمان داشته باشیم، مسئله سرعت و شتاب، ارتباطات جهانى، بى‏حوصلگى نسل حاضر، راحت‏گزینى و دورى از پیچیدگى و دشوارى، تکیه بیشتر بر رسانه‏هاى تصویرى و ... را هم مدّنظر قرار خواهیم داد و در برنامه‏هاى تربیتى، «ابزار و شرایط» را به استخدام «اهداف تربیتى» خواهیم گرفت.
رشد از درون‏
اگر «آموزش»، انتقال معلومات و دانش‏هایى از بیرون به ذهن افراد تحت تعلیم است، «پرورش»، عبارت است از رویاندن از ریشه و رشد دادن از درون و به فعلیّت رساندن قوا و استعدادهاى نهفته در انسان‏ها.
استعدادهاى بشرى، تنها در زمینه علوم و فنون و مهارت‏ها نیست، بلکه عرصه اخلاق و معنویت و کمال‏جویى هم قلمروى است که باید استعدادهاى افراد را شناخت و آن را همچون بذرى رویاند و آبیارى و مراقبت کرد تا به مراحل بالاتر رشد برسد.
نقش هنر در این زمینه، مى‏تواند توجه دادن انسان به فطریات و جاذبه‏هاى معنوى و راز خلقت و چرایى زیستن و هدف آفرینش باشد و مربى هنرمند، حرکت‏هاى درونى و رشد باطنى در افراد را سامان مى‏دهد.
هنر مى‏تواند در ذهن افراد، «سؤال» پدید آورد و در پى آن، آنان را براى یافتن «جواب»، برانگیزد. سؤال‏هاى اساسى براى حیات انسانى چیست؟ کیستم و چیستم و کجایم و چرا زندگى مى‏کنم و چگونه‏ام و چگونه باید باشم؟ اینها سؤالاتى است که گاهى مورد غفلت انسان است و یادآورى آنها نشان بیدارى است.
اگر روش‏هاى هنرى بتواند این سؤال‏ها را براى انسان «عمده و اساسى» کند، یک گام به جلو برداشته است. و اگر بتواند شوق و انگیزه «یافتن جواب» را هم پدید آورد، گامى دیگر برداشته است و اگر پاسخ‏ها را هم به کمک تلاش و حرکت درونى انسان‏ها بیابد، گام سوم تحقق یافته است.
طرح سؤال تازه در ذهن، و کمک به حلّ آن و یافتن پاسخ درست، کار ارزنده و تحول‏آفرینى است که از هنر ساخته است و هنر است که انسان را در آستانه «حقیقت‏هاى پنهان» به درنگ و تأمّل وا مى‏دارد.
ورزیدگى فکر انسان در اثر نوعى «ورزش خودجوش» و دست و پنجه نرم کردن با ابهام‏ها، سؤال‏ها، مشکلات و راه حل‏ها، در سایه هنر، عملى است. روشن است که نوآورى و خلاقیت و ابداع، در نحوه پرداختن به موضوع نیز دامنه تأثیرگذارى و رشد از درون را مى‏افزاید.
جهت‏ دهى به حبّ و بغض‏
از قوى‏ترین عوامل برانگیزاننده، دوست داشتن و نفرت داشتن است. به تعبیر دیگر، «حبّ و بغض»، در ایجاد انگیزه براى انجام یا ترک کارى بسیار نیرومند است. بهره‏گیرى از تشویق هم بر همین پایه استوار است.
«الگو» و نقش آن در «جذب» نیز آشکار است و تأثیر قهرمانان و اسوه‏ها و زندگى‏نامه آنان بیش از «موعظه مستقیم» است.
محبت‏ها و بغض و کینه‏ها اگر در مسیر خوب هدایت شود، زمینه‏ساز تعالى روحى و اخلاقى انسان‏هاست. در تربیت، الگوى مثبت و شایسته، دیگران را در پى خود مى‏کشد و الگوهاى منفى، انحطاطآور و ابتذال‏آفرین است. رمز دعوت به «تبعیّت از اسوه‏ها» که در قرآن است و نهى از پیروى از سران تباهى در همین حقیقت نهفته است. از دست هنر چه برمى‏آید؟
گزافه نیست اگر نقش هنر را بالاترین نقش در ایجاد «کشش» و «کوشش» در انسان‏ها بدانیم. از این‏رو به کارگیرى هنر در برنامه‏هاى تربیتى، مى‏تواند تأثیر تربیت را عمیق‏تر و ماندگارتر سازد و بستر تأثیرپذیرى از هدایت‏ها و حکمت‏هاى متعالى را گسترده‏تر گرداند.
همان گونه که در یک سوپرمارکت یا مغازه، «ویترین» و «دکور»، تأثیر بسزایى در «جذب مشترى» دارد، ارزش‏هاى معنوى و تربیت‏هاى اخلاقى هم کم‏ارزش‏تر از کالاها و اجناس نیستند. براى عرضه آنها هم، باید از ذوق و هنر بهره گرفت و جاذبه آفرید و ابداع داشت.
معرفى قهرمان‏هاى خوب و الگوهاى شایسته، در قالب فیلم، تئاتر، داستان، نقاشى و خط، طراحى، آموزش، شعر و سرود، در راسخ‏تر کردن ملکات اخلاقى در انسان‏ها مؤثر است.
در میان جوانان هم الگوهاى خوب، فراوان یافت مى‏شود، آنان که براى لحظه لحظه عمرشان برنامه‏ریزى مى‏کنند، آنان که هر کارى را در شأن و شایسته جایگاه انسانى خود نمى‏دانند، آنان که در زندگى فردى و اجتماعى به «حریم»ها و «خط قرمز»هایى معتقدند و رفتار خود را بر اساس آنها تنظیم مى‏کنند، آنان که «خلاء روحى» خود را با «عبادت» پر مى‏کنند، اینان همه تابلوهاى «کمال‏نما»یند و نقش الگویى دارند.
مى‏توان با ابزار و شیوه‏هاى هنرى، این گونه افراد و چنین صفات و حالاتى را به صورت «سرمشق» در آورد و هنرمندانه «الگوهاى ارزشى» ارائه نمود و به «تکثیر خوبى‏ها» پرداخت.
ایجاد نفرت از ستم و ریا و تبعیض و اعتیاد و بیکارى و دروغ و مفاسد اخلاقى هم که در بخش دوم (بُغض و عداوت) مى‏تواند زمینه فاصله گرفتن جوانان را از این رذایل فراهم سازد، در سایه کار هنرى، عملى است و نقش‏آفرین‏تر.
ابداع و نوآورى‏
«سخن نو آر، که نو را حلاوتى دگر است.»
اگر در امر تربیت، در پى تأثیرگذارى و جذب مخاطبانیم، از «نوآورى» به عنوان یکى از اهرم‏هاى جذب، نباید غفلت کنیم.
گریز از تکرار و یکنواختى که در افراد است، ضرورت ابداع و شیوه‏هاى نو را در تربیت الزامى مى‏سازد و هنر مى‏تواند به تربیت هم جاذبه ببخشد.
طبعاً کسانى توانایى «نوآورى» دارند که با شیوه‏هاى کهن و نمونه‏هاى قدیم و قالب‏هاى متداول و مرسوم آشنا باشند و نارسایى‏ها و ضعف جاذبه‏هاى آنها را بشناسند و در پى نوآورى براى تحت پوشش قرار دادن گروههاى بیشتر و متنوع‏ترى باشند.
از این جهت، کار مربى باید پیوسته از تحول و نو شدن و ابداع برخوردار باشد. به کارگیرى هنر در مورد تربیت از این رهگذر است که هم ضرورت مى‏یابد، هم افق‏هاى جدیدترى را مى‏گشاید.
کنار گذاشتن قالب‏هاى سنّتى و دیرین، درست نیست، اما بهره‏گیرى از آنها هم هرگز کافى نیست. مثل شیوه‏هاى تبلیغى که اکتفا به رسم کهن پاسخگو نیست، بلکه در کنار آنها از روش‏هاى نو هم باید بهره گرفت، چون نوآورى و نوگرایى، بر دامنه مخاطبان پیام تبلیغى و تربیتى مى‏افزاید.
بارى، «هنر تربیتى»، شاخصه ارزشى بودن هنر است، و ... «تربیت هنرى»، عامل دیرپایى و گستردگى و نفوذ بیشتر محتواى تربیت است.
ماهنامه پیام زن ـ شماره 147ـ خرداد 1383

مادر و تربیت فرزندان2
خلاقیت را در بچه‏هایتان درک و تقویت کنید
موضوع «خلاقیت» همواره موضوعى جالب توجه و گیرا براى مردم بوده است. از یک طرف همه، خلاقیت را ارزش و نوعى امتیاز مى‏دانیم و از سوى دیگر، مردم در زمان خود رفتار مناسبى با افراد خلاق نداشته‏اند. این امر شاید به دلیل خلاقیت و ویژگى غیر عادى و غیر معمولى «خلاقیت» باشد.
به راستى خلاقیت چیست و خلاق کیست؟ بچه‏هایى که راه حل‏هاى جدید و مناسب پیدا مى‏کنند، بچه‏هایى خلاق هستند. اما باید دانست که خلاقیت هوش نیست. بسیارى از بچه‏هاى باهوش خلاق نیستند، اما گاهى با بچه‏هایى سر و کار داریم که به ظاهر بازیگوش و معمولى‏اند، اما اندیشه‏هاى خلاقى دارند. این دسته از بچه‏ها بر خلاف ظاهرشان ذهن پیچیده‏اى دارند. www.zibaweb.com
خلاقیت سه ویژگى دارد:
1 - بچه‏هاى خلاق آمادگى دارند که در پى راه حل‏هاى غیر معمول باشند؛
2 - آنان از ابراز عقاید و مفاهیم جدید لذت مى‏برند؛
3 - آنان از اشتباه کردن نمى‏ترسند.
بچه‏هاى خلاق به تمسخرى که ممکن است متعاقب اشتباه‏شان پیش بیاید، بى‏اعتنا بوده و مشتاقند راه‏حل‏هایى که احتمال شکست در آن زیاد است را بیاموزند. شاید مهم‏ترین تفاوت بچه‏هاى خلاق با سایر بچه‏ها در نوع تفکر آنان باشد. بچه‏هاى عادى و معمولى معمولاً از تفکر هم‏گرا استفاده مى‏کنند یعنى براى حل مسئله، ذهن‏شان را معطوف یافتن پاسخ صحیح مى‏نمایند. در عوض تفکر واگرا که اساس خلاقیت به شمار مى‏آید نوعى فکر کردن است که وقتى یک مسئله داراى چندین پاسخ باشد به کار گرفته مى‏شود.
موانع شکوفایى خلاقیت
1 - اجبار به همنوایى:
اگر فرزندان به اطلاعات و دنباله‏روى از روش‏هاى متداول و قواعد خشک و انعطاف‏ناپذیر مجبور و ملزم باشند، به طور چشمگیرى خلاقیت در آنان نقصان مى‏یابد. والدین مسلط و قدرت‏طلب، معلمان و مدیرانى که نظم و انضباط افراطى را بر بچه‏ها تحمیل مى‏کنند، به طور نادانسته و ناخواسته زمینه‏ساز زوال خلاقیت مى‏شوند.
2 - نکوهش:
ابراز عقیده و ابراز راه حل‏هاى غیر معمول و خارق‏العاده یکى از نشانه‏ها و مؤلفه‏هاى خلاقیت است. بنابراین نکوهش و تمسخر بچه‏هاى خلاق باعث خواهد شد که احساس ارزشمندى آنان کاهش یابد و حالت وسواسى به خود بگیرد. با نکوهش ابراز عقاید بچه‏ها، آنها را مجبور خواهیم کرد که از بیان افکارشان دست برداشته و رفتار جرئت‏ورزانه‏شان را کاهش دهند.
3 - انتظار پیروزى:
انتظار پیروزى همیشگى و مدام و توقع زیادى والدین، آفت پیشرفت و ترقى بچه‏ها خواهد بود. انتظار پیروزى از هر کوشش، اغلب باعث خواهد شد که بچه‏ها از شکست‏هایشان دلسرد شده و به دنبال راه حل‏هاى نو و بدیع نروند. از طرف دیگر، انتظار تشویق و پاداش زیاد نیز باعث افزایش توقع بچه‏ها در هر بار موفقیت خواهد شد. در بلندمدت این امر دید را از شناسایى واقعیت‏ها تحریف کرده و قدرت خلاق ذهن بچه‏ها را از بین مى‏برد.
4 - عدم تحمل والدین:
خلاقیت به عبارتى نوعى بازى بیان عقاید و راه حل‏ها، همراه با تمایل به خیال‏پردازى، ادعا، جسارت‏ورزى و دستکارى در مفاهیم پذیرفته شده است. اغلب بچه‏هاى خلاق حالتى کودکانه دارند و کارهایشان توأم با ریخت و پاش است اما اینها تنها ظاهر قضیه است.
راههاى کمک به رشد خلاقیت
1 - شرکت در یادگیرى خودانگیخته:
بسیارى از بچه‏ها تحت فشار دیگران (مدیران، معلمان، والدین) هستند. بنابراین تشویق‏شان براى جهت دادن به یادگیرى چندان آسان نخواهد بود. از این گذشته بسیارى از والدین با شیوه‏هاى یادگیرى خودانگیخته آشنایى ندارند. در برخى موارد هم مى‏ترسند اگر به بچه‏هایشان آزادى بیشترى بدهند تا آنان به شیوه خودشان واقعیت‏ها را کشف و دریافت کنند، چیزهاى اشتباهى را یاد گرفته و یا بچه‏ها آنچه را هدف آنان است نیاموزند. والدین، در حقیقت وظیفه دارند بیاموزند که چگونه مى‏توان آموخت.
2 - قانع نباشند:
بچه‏ها باید اجازه داشته باشند نظرات و افکارشان را تغییر دهند و تا مى‏توانند حدس بزنند. بگذارید ذهن و توانایى تجسم و تصور بچه‏هایتان وحشى باشد و به هر سو که مى‏خواهد برود. از این راه بچه‏ها مى‏توانند روابط دست‏نیافتنى و بعید را دستکارى نموده و به احتمالات ذهنى متعدد دست یابند. باید ذهن بچه‏ها عادت کند که خیلى زود قضاوت نکرده و به اولین و راحت‏ترین راه حل قانع نباشند.
3 - انعطاف‏پذیرى:
باید به بچه‏ها اجازه داد تا دیدگاههاى خود را عرضه کرده و از زاویه‏هاى مختلف به موضوع نگاه کنند، به فرزندانتان بیاموزید براى هر موضوع، نظرات جدیدى یافته و براى هر مسئله راه حل‏هاى زیادى را در نظر گیرد.

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط asmssh 88/5/30:: 12:58 عصر     |     () نظر

 

امروز بدترین روز زندگی خود را تجربه کـرده ایـد. کارفـرمـای شما در مقابل دیگران به شما توهین نموده و وقتی در راه برگشت از رستوران بودید، با اتـومـبیل خود تصـادف کرده و این باعث دیر رسیدن به جلسه بعد ازظهر گردیده و موجب برخورد شدیدتر کارفرما شده است.هنگام مراجعه به خانه لیز خورده و با کمر روی زمین می افتیـد. بـا دردسـر فـراوان وارد اتومبیل شده و با سرعت هرچـه تمام به طـرف مـنـزل حرکت کرده و بدلیل سرعت غیر مجاز توسط پلیس جریمه می شوید… تصورش را بکنید.

بعد از تلو تلو خوردن و باز کردن درب منزل فقط میخواهید استراحت کرده و آرامش خـود را بدست بیاورید. بنابراین ممکن است با یک نوشیدنی خنک و تماشای تلویزیون خود را آرام و ریلکس کنید. اما این کار توصیه نمیشود. شما قصد دارید استرس را از خود بیرون نمایید و هدف فقط استراحت کردن نیست. کارشناسان بر این عقیده اند که بهترین راه برای تمدد اعصاب این است که فرد به تدریج احساسات خود را ارضا نماید.

غوطه وری

لازم نـیـست حـتـما بـرای ریـکس شـدن به قله کوه بروید، فقط کافی است خود را در یک منظره معمولی کوچک غوطه ور سازید. برای مثال اگر تابلوی نقاشی زیبایی در خانه یـا محل کارتان دارید، آن را مجسم کرده و زیبای آنرا مورد تحسین قرار دهید. اگر آکواریمـی پر از ماهی های رنگارنگ دارید، برای مدتی به حرکات روان و سلیس آنها نگاه کنید تابه آرامش برسید.

احساسات خود را برانگیزید

در مرحله بعد سفری به لاله گوش خود داشته باشید.به موسیقی موردعلاقه تان گوش دهید. کلاسیک، پاپ، راک یا هر چیز دیگر. فقـط سـعـی کنیـد از کـارهایی که باعث ایجاد هیجان و تنش در شما میگردد، اجتناب نمایید. بکار بردن یک هدفون می تواند از شنیده شدن صداهای دیگر جلوگیری کرده و باعث آرامش بیشتر گردد.

مطابق با ذائقه خود یک فنجان چای سرد، آب میوه خنک یا آب سرد میل کنید.

حس بویائی را فراموش نکنید.بوی عود، یک شمع معطر و یا عطر مورد علاقه همسرتان میتواند شما را آرام کند. حتی می تـوانید به حـمام رفـته با صـابونهای مایع و معطر بدن خود را بشویید.

اگر کسی هست که می تـواند شـما را مـاسـاژ دهد، از او بخواهید اینکار را انجام دهد. محققان میگویند که ماساژ مناسب میتواند هورمونهای ایجاد استرس را کاهـش داده و تنش را ازبین ببرد. اگر تنها هستید کمی شانه ها و گردن خود را مالش داده و به آرامی دستها و پاهایتان را ماساژ دهید.

بررسی ها نشان داده کـه نوازش حیوانات خانگی در ایجاد ملایمت و زدودن تنشها مؤثر می باشـد. اگـر سـگ یا گربه ای دوست داشتنی در خانه دارید آنها را پیش خود آورده و کمی نوازش کنید!

تمدد اعصاب تدریجی

روش بعدی یکی از تکنیکهای تست شده و مؤثر میباشد که می تـوانـد فـرد را بـه حالت مطلقی از آرامش برساند. با بکار بردن این روش می تـوانـیـد احـساسـی تـازه و بـدور از ناملایمات بدست آورید.

همانطور که قبلا نیز گفته شد با گوش دادن به موزیکی دلپـذیر شروع کنید. سپس روی سطحی راحت دراز کشید. چشمانتان را بـسته و نـفـسی عـمـیق بکشید. اجازه دهید شکمتان به طرف بالا و پایین حرکت کند. در همان حـال کـه بـا آرامـش دراز کـشیده اید، روی پاک کردن ذهن خود تمرکز کنید.

احساس آرامش بیشتری می کـنـید؟ اکنـون نـوبت تمرین اصلی است. از قسمت بالا با چشم ها شروع میکنیم. چشمان خو را به هم فشار داده و پیشانی را بسمت بالا نگاه دارید گویی در حال تحمل یک فشار عصبی زیاد می باشـید. چند لحظه به همین صورت صبر کنید. سپس چشمان خود را رها کرده و آرام روی هم قرار دهید. احساس کنید کـه تنشها از چشمانتان جدا میشـونـد. از ایـن ملایمت برای چند لحظه لذت برده و دوباره از ابتدا شروع کنید.

به سراغ آرواره و فک رفته و همین تـمـرین را در ایـن قـسـمـت تـکـرار کـنـید. عضلات فک و آرواره خود را منقبض و بعد از مدتی کوتاه رها سازید تا تنش از شما دور شود.به همیـن ترتیب به طرف قسمتهای پایین تر بدن مانند گردن، شانه ها، قفسه سیـنـه و … برویـد. هراز گاهی مکث کرده و ببینید قسمتهای بالاتر هنوز احساس استرس مینمایید یا خیر. اگر تنش زدائی بطورکامل انجام نگرفته بود به آن قسمت برگشته و تمرین را تکرار کنیـد. ( معمولا چشم ها و آرواره نیاز به تکرار تمرین خواهند داشت. )

به همین منوال ادامه دهید تا به شکم، ران، ساق و در انتها به کف پاها برسید. بـستـه به وقتی که شما اختصاص می دهید و زمانی که بدن شما برای ریلکس شدن نیاز دارد این تمرین ممکن است از 15 دقیقه تا 1 ساعت بطول بینجامد.

برای رسـیدن بـه آرامـش هـرگـز نـبـاید شـتـابزده عـمل کرد و باید هر آنچه که نیاز دارید و می خواهید به خودتان بدهید. این روش بـرای ایـجاد حـالت خـود تـلقـیـنی و رسیدن به آرامش مطلق بسیار مؤثر بوده و در همه شرایط کار می کند.

اگر با ورزش یوگا آشنایی داشته باشید، متوجه شباهتهـای بـیـشمـاری در تمرین بالا و تکنیکهای این هنر باستانی هندوستان خواهید شد.

در انتها استرش شما باید از بین رفته و یا حداقل تقلیل یابد. احساس آرامـش و راحتـی خواهید کرد، حتی ممکن است شبیه انسانی بی خیال از ناملایمات آزاد شوید. اندکی وقت را به مجسم نمودن لحظات خوشحالی و آرامش اختصاص داده و از نبـود استـرس لذت ببرید.

بیاد داشته باشید که با یاد خدا دلها آرام میگیرند.

 

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط asmssh 88/5/30:: 12:56 عصر     |     () نظر

ملا نصرا لدین در خیابان پی چیزی می گشت.

کسی از او پرسید: دنبال چه می گردی؟

ملا گفت:کلید هایم را گم کرده ام.

آن شخص پرسید:آنها را کجا گم کرده ای ؟

و ملا پاسخ داد:آنها در خانه گم کرده ام .

رهگذر با حیرت گفت : پس چطور اینجا دنبال آنها می گردی؟

ملا گفت : چون داخل خانه تاریک است و این بیرون خیلی روشن!

ما نیز خودمان را در بیرون می جوییم ، اما تا زمانی که به درون ننگریم قادر نیستیم خود را بیابیم ، مگر آن که به سوی درون ، یعنی هما ن مکان تاریک رو کنیم.

بیایید در سکوت بیایید در سکوت دعا کنیم ،مراقبه کنیم،نام های الهی را تکرار نماییم ،

به اندیشه های معنوی بپردازیمو در گفت گویی عاشقانه و صمیمانه با خدا غرق شویم.

دعا کار پیچیده ای نیست ، بلکه بسیار ساده است؛به سادگی صحبت کردن با یک دوست!

فرض کنیددوستی را دیدهاید ، برای شما بسیار طبیعی ست که بلند پ    روازی و آرزوی ها ، نقشه ها ، برنامه ها، ضعف ها و ناکامی هایتان را با او در میان بگذارید و بخواهید که یاری تان کند. با خدا نیز به همین گونه رفتار کنید.

خدا یگانه دوست حقیقی و جاودانه ی ماست؛ سر آمد همه ی دوستان!

او همیشه در دسترس ماست مجبور نیستیم برای برقراری ارتباط با او به مکانی ویژه برویم؛زیرا خدا همه جا هست.

همه ی آنچه باید انجام دهیم این است:

چشمانمان را ببندیم ، از پیرامون خود جدا شویم ، قلبمان را بگشاییم ، او را بخوانیم و آنگاه او در برابر ما خواهد بود.در آغاز ، قادر نیستیماو ر ببینیم، اما باید مطمئن باشیم که او ما را می بینید.همان گونه که در ابتدا نمی توانیم ندایش را بشنویم ، اما باید مطمئن باشیم که او صدای ما را می شنود .سر انجام روزی فراخواهد رسید که ما نیز او را ببینیم و ندایش را بشنویم.

با چشمانی اشکبار به او بگویید:

خدایا !

به تو محتاجم.

به هیچ چیز دیگری نیاز ندارم

نه لذت ، نه جاه و نه قدرت!

من تو را می خواهم ،

فقط تو را!

وقتی خدا مطمئن شد که شما واقعا به او نیازمند هستید و نه هیچ چیز دیگر، خودش را برای شما آشکار خواهد کرد.

خداوند را به هر شکلی که می خواهید تصور کنید.او بی شکل است، اما در چشم دوستدارانش اشکال مختلف به خود می گیرد و بارها  بارها  به جلوه های گوناگون در زمین دیده می شود.

او را با هر نامی که برای شما دلنشین است ، بخوانید.او بی نام است . هر چند که قدیسان ، او را با اسامی بسیار می نامند . با اسامی و اشکال گوناگون آن یگانه کلنجار نروید.

خود را با نام وشکلی که برایتان جذاب است پیوند دهید و بگذارید دیگران نیز با آنکه برایشان جذابیت دارد پیوند بر قرار کنند، چرا که تمامی اشکال و نام ها سر انجام به سوی او رهنمون می شوند؛کسی که ورای تمامی اشکال است و خود شکلی ندارد .

خداوند در با گاوا دگیتا فرموده :

«در هر راهی که مردم به سوی من گام بر می دارند، من در همان راه به پیشوازشان می روم، زیرا تمامی راه ها راه من است ، بی تردد از آن من است!»

تا سرای او ...

.

برای یکبار هم که شده غرورتون رو بگذارید کنار  و با خدای مهربون خودتون ارتباط برقرار کنید...

امتحانش رایگان وبی ضرر است.....

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط asmssh 88/5/30:: 12:55 عصر     |     () نظر

 

همیشه پیش خود فکر می‌کنیم که غافلگیر زمان می‌شویم و زمان آن طور که باید و شاید به ما اجازه نمی‌دهد کارهای که در ذهن و شاید حتی در رویاهای خود می‌پرورانیم به انجام برسانیم. بهترین فرصت‌ها و یا بدترین آنها همیشه زمانی رخ می‌دهد که انتظار و امادگی‌اش را نداشته‌ایم. حتما شما هم با چنین موقعیت‌های دشواری روبه رو شده‌اید و توضیحات گفته شده را به راحتی درک می‌کنید‌. چرا چنین می‌شود؟ چرا برای ما این اتفاقات بیشتر رخ می‌دهد و نه دیگران؟ چرا زمانی که آمادگی این اتفاقات را داریم رخ نمی‌دهند؟ بلکه زمانی پیش می‌ایند که آمادگی آن را نداریم؟

پاسخ همه‌ی این سئوالات در بحثی به نام "مدیریت زمان" نهفته است. مدیریت زمان یعنی چی؟ و این بحث به چه معناست؟ یعنی اینکه از فرصت‌های و لحظه‌هایی که داریم بهترین استفاده را داشته باشیم، حتی زمانی که منتظر چنین پیش‌امدی نباشیم. شاید این صحبت‌ها به نظرتان تکراری باشد اما یک تفاوت دارد و آن این است که راه کارهایی ارائه داده‌ایم تا شما بتوانید از زمان خود استفاده بهینه داشته باشید:

1. لازمه‌ی و شرط اصلی مدیریت زمان این است که شما هدف‌های اصلی زندگی خانوادگی و شخصی خود را مشخص کنید و بهترین روش این است که هدف‌تان را بنویسید و در این امر برنامه‌ریزی، دقت و تلاش زیادی را به خرج دهید تا بتوانید به اهداف خود نایل شوید چون اگر یکی از عامل‌های گفته شده نباشد در راه سر در گم خواهید شد.

 2 . رسیدن به هر هدفی حتی خیلی کوچک نیاز به زمان مناسب دارد و به تدریج صورت می‌گیرد، اگر تلاش لازم را انجام می‌دهید ولی به نتیجه‌ای که می‌خواهید نمی‌رسید، ناراحت و نگران نشوید به تلاش خود ادامه دهید. تلاش‌های ما همانند مثال یک درخت و باغبان آن است. ما باغبان و تلاش‌هایمان مانند یک درخت است. باغبان درخت خود را آبیاری می‌کند، مواظب آن است تا در فصل مناسب از میوه‌های درختش استفاده کند و انتظارات خود را برای فصل تابستان نگه می‌دارد و این امید را ندارد که درختش در فصل زمستان به او میوه بدهد. پس شما هم تلاش خود را بکنید اما منتظر باشید تا زمان باروری درختتان فرا برسد.

 3. رسیدن به هر هدف نیازمند انجام چندین فعالیت کوچکتر است. شما باید چندین قدم کوچکتر را بردارید تا به اهداف بالاتری برسید. تلاش می‌کنیم ریز..ریز همانند ابر که همه می‌دانیم ابر حاصل تلاش قطره قطره‌های اب است تا تبدیل به ابری پربار می‌شود. پس یادمان باشد برای پر بار شدن ابر باید از قطره قطره‌های اب شروع کنیم.

4. بدون داشتن هدف‌های قابل وصول و مشخص شما نمی‌توانید درباره مدیریت زمان خود تصمیم بگیرید. پس هدف‌هایی را در نظر داشته باشید که بتوانید به آنها برسید، نکته‌ی مهمی که در اینجا حائز اهمیت است این است که در حد تلاشتان، رزو و هدف داشته باشید نه کمتر نه بیشتر. زیرا اگربیشتر از تلاشتان ارزو داشته باشید چون به آنها نمی‌رسید دچار سرخوردگی و افسردگی خواهید شد.

 5. برنامه‌های زمانی در خانواده تا حدودی به برنامه‌های زمانی یکایک اعضای خانواده بستگی دارد. اگر برنامه‌ریزی و هدفی برای زندگی شخصی و خانوادگی خود دارید این کار مستلزم همکاری و یاری تمام اعضای خانواده است.

6. اگر هدفی را دارید که گروهی است و لازمه‌ی آن تلاش تمام اعضای گروه است متناسب با توان خود و اعضای گروه گام بردارید نه خیلی سریع نه کند.

7. اولویت‌ها در یک زمان تغییر پذیرند ولی لازم است در هر زمانی اولویت‌ها را بازنگری کنید و تغییر دهید. گاهی تلاش‌های شما فراتر از آن که پیش بینی می‌کردید می‌رود پس در این جا و در این مرحله باید تغیری دراهداف خود ایجاد کنید. و یا بر عکس متوجه می‌شوید که قادر به تلاش در این حد نیستید پس در اهداف خود یک باز نگری داشته باشید.

 8 . از همسرتان و یا والدین خود انتظارات افراطی نداشته باشید. به طور کلی افراد کمال طلب آماده مساحمه و اتلاف وقت هستند. این گونه از افراد با ادعای اینکه کسی به آنها کمک نکرده و زمینه موفقیت آنها را فراهم نکرده است کارهای خود را توجیح می‌کنند. درسته که کمک و مساعدت دیگران در موفقیت‌های ما نقش دارد اما این نقش تا حدودی اهمیت دارد و بیشتر درصد موفقیت به تلاش‌های خود فرد بستگی دارد.

9 . برای برنامه‌ریزی بهتر اوقات خود نیاز به توجه به خود، همسر و یا افرادی که می‌توانند به شما کمک کنند دارید. زیرا تشویق و دلداری و مساعدت دیگران نقش بسزایی در پیشرفت سریع تر شما دارد .

10 . سعی کنید بعضی از باورهای نادرست درباره مدیریت ناکارآمد زمان را در ذهن خود از بین ببرید. مثلا خیلی از افراد می‌گویند از فلان روز یا از فلان تاریخ شروع می‌کنم به درس خواندن، شروع می‌کنم به کار کردن یا.. نه اینها همه باورهای غلط است. از همین امروز تصمیم بگیرید و تلاش خود را شروع کنید به امید آینده‌ای واهی نباشید. چون اگر منتظر چنین روزی باشید هیچ وقت، چنین روزی فرا نمی‌رسد.

11 . در گذشته توقف نکنید و افق‌های زیبایی را برای خود ترسیم کنید. تنها از گذشته خود درس بگیرید و به عنوان موتوری برای حرکت به جلو از آن استفاده کنید نه برای حرکت به عقب.

12. این باور را درخود ایجاد کنید که شما مسئول زندگی و اعمال شخصی خود و خانواده تان هستید. بعضی از افراد عادت دارند همیشه مشکلات و سختی‌های که برایشان در جریان زندگی پیش می‌آید را به گردن دیگری می‌اندازند برای اینکه خود را تبرئه کنند راهی بهتری از این را نمی‌شناسند. اگر متاهل باشند، تقصیرات را به گردن همسر خود می‌اندازند، و اگر مجرد باشند، پدر و مادر خود را مسئول تمامی این مشکلات می‌دانند. اما این موضوع ا را باور کنید که تنها شما و شما هستید که مسئول تمامی مصائب و مشکلات زندگی خود هستید. پس برای حل آنها باید خودتان به تنهایی گام بردارید.

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط asmssh 88/5/30:: 12:55 عصر     |     () نظر

سلام ؛

هـمواره افـکار ما بروی احساسات ما تاثیرگذار می باشـد. اگر تصور کنید که کارهایتان سر و سامان نـخواهند گرفت، در شـمـا احـساس اندوه و انفعال ایجاد شده و از تـلاش و کوشش دست خواهید کشید. اگر چنین می پـنـداریـد که برای انجام کارهایتان محتاج کمک دیگران هستید، ممکـن اسـت احـساس بی کفایتی و وابستگی کنید. اگـر تـصـور می کنـیـد که نـالایق و بـی کفایت می بـاشـید، احساس بـی ارزشـی و تـردیـد کـرده و دائـمـا خـودتـان را سـرزنـش خواهید نمود.
همانطورکه ملاحظه کردید بی تردید ارتباط تنگاتنگی میان افکار و احساسات ما برقراراست. بنابراین دلیل واکنشهای هیجانی ناخواسته و شدید، افکار نامعقول و غیر منطقـی شما میباشند. تعریف تفکرات نا معقول چنین است:
1-
افکار انعطاف ناپذیر.
2-
دور از واقعیت.
3-
غیر منطقی.
4-
مخل بهداشت روانی.
راه حل ساده میباشد: افکار خود را متحول سازید.
اکنون به تعدادی از طـرز تـفـکرات نامعقول توجه کرده و سعی کنید برای دستیابی به یک زندگی شادتر از آنها اجتناب ورزید:
1-
من بایـد مـورد پـذیرش و محبوب همگان باشم تا بتوانم احساس خوشایندی نسبت به خود داشته باشم. طرد شدن، ترک شدن و تنها ماندن خیلی هولناک است.
2-
من باید در تمام زمینه ها لایق و کارآمد باشم - شکست بسیار وحشتناک میباشد.
3-
هنگامی که اتفاق ناگواری روی میدهد من چاره ای جز اندوهگین شدن ندارم.
4-
اگر کسی مرا مورد انتقاد قرار میدهد به مفهوم آن است که ایرادی در من وجود دارد.
5-
من همواره باید دیگران را از خودم راضی نگاه دارم و مطابق خواسته و میلشان رفتار کنم.
6-
من اساسا از دیگران پایین تر میباشم.
7-
زندگی و یا دیگران باید همواره انتظارات مرا برآورده سازند.
8-
مـن در زنـدگی محـکوم به افسردگی، ناامیدی و بدبختی می باشم چون مـشـکلات زندگی من لاینحل می باشند.
9-
همواره باید کارها بر وفق مراد من پیش بروند.
10-
همیشه زندگی و مردم باید منصفانه با من رفتار کنند.
11-
مـن در زندگی محتاج شخصی هستم - یک شخص خاص - تا در کنار او باشم و بـه او تکیه کنم - چون من به تنهایی قادر به انجام کاری نیستم.
12-
برای من آسانتر است زمـانی کـه به مشکلات زندگی فکر نکنم تا اینکه با مشکلات روبرو شده و مسئولیت حل آنها را بر عهده بگیرم.
13-
افـراد بد و شرور بـاید مـجازات شـده و فـورا بـه سـزای اعـمالـشان برسند. اگر چنین نشود من از کوره در خواهم رفت.
14-
عوامل خارجی مانند: مردم، جامعه ناسالم، بد اقبالی و سرنوشت دلیل بدبـخـتیها و ناراحتیهای من می باشند. از آن گذشـتـه مـن هیـچ کنـترلی بروی این عوامل خارجی نداشته بنابراین هیچ کاری برای افسردگی و نگون بختی خودم نمیتوانم انجام دهم.
15-
من همیشه باید بی عیب و کامل بوده و از دیگران برتر باشم. کـمـال گـرایی یکی از مهمترین عوامل تنش زا است. کمالگرایی انواع گوناگونی دارد:
کمالگرایی در اخلاقیات: من هیچگاه نباید مرتکب خـطا و یـا گـناهی شوم و اگر چنین شود قادر به بخشش خود نمی باشم.
کمالگرایی درعملکرد: برای آنکه یک فرد ارزنده باشم باید همیشه در همه امور موفق گردم.
کمالگرایی در هویت: مـردم هیچگاه فرد آسیب پذیر و خطا کـاری هـمچون من را مورد پذیرش قرار نمیدهند.
کمالگرایی در احساسات: من همواره باید خوشحال و شادمان باشم - بـاید قـادر بـه کنترل احساسات منفی خود بوده و هیچگاه احساس افسردگی و اضطراب نکنم.
کمالگرایی در عشق: دو فردی که عاشق یکدیگر هستند هیچ گـاه نـبایـد بـا یـکـدیـگر بحث و مشاجره کنند و یا آنکه از دست هم عصبانی شوند.
کمالگرایی در زیبایی: چون من کمی اضافه وزن دارم فرد زشت و نازیبایی میباشم.
16-
فیلتر کردن: شـما تنها جنبه منفی پیشامدها را مشاهده کرده و آنها را زیر ذره بین قرار می دهید در حالی که جنبه مثبت آن را فیلتر کرده و حذف می نمایید.
17-
تفکر دو قطبی: همه چیز یا سیاه است یا سفید، بد است یا خوب - یا شـما کـامل می باشید و یا آنکه یک ناکام و شکست خورده - هیچ حد وسطی وجود ندارد.
18-
تعمیم افراطی: شما به یک نتیجه گیری عمومی مبـتـنی بـر یـک واقـعـه واحـد دست می یابید. به محض آنکه برای شما یک حادثه ناگوار روی دهد چنین می پـنـداریـد کـه آن بارها و بارها تکرار خواهد شد.
19-
خـوانـدن فکر: بدون آنکه حرفی زده شود، پیـش داورانه از احـسـاس دیـگران و عـلت رفتارشان با خود آگاهی دارید.
20-
فاجعه آمیز جلوه دادن: شما انتظار بلا، مصیبت و حوادث ناخوشایند را می کـشـید. کافیست از حادثه ناگواری مطلع گردید. آن وقت خواهید گفت: نکند سر من هم بیاید.
21-
برداشت شخصی کردن: چنین می پندارید که هر چرا که دیگران میگویند و یا انـجام می دهند به نوعی در واکنش به شما می باشد.
22-
نکوهش کردن: شما دیگران را مسئول دردها و مشکلات خود میدانید. یـا آنـکه خود را مسئول تمام مشکلات می پندارید.
23-
بایدها: از تعداد زیادی قوانین خشک و غیر قابـل انـعـطاف کـه رفـتار دیگران و خودتان چگـونه بـاید بـاشـد پیروی می کنید و هنگامی که دیگران آن قوانین را زیر پا می گـذارنـد خشمگین شده و در صورتی که شما خودتان آنها را نـقـض کنید، احساس گناه خواهید کرد.
24-
استدلال بر مبنای احساس: تصور می کـنید احساسات شما واقـعیت داشـتـه و هر آنچه احساس می نمایید عینیت دارد. اگر احساس بدبختی میـکنید پس حـتـما بدبخت هستید.
25-
تـغـیـیر دادن: تصور می کنید با تحت فشار قـرار دادن و بـا چـاپـلـوسی دیـگـران قـادر خواهید بود آنها را به سلیقه خود تغییر دهید. چون امیدهای شما برای شادکامی کاملا وابسته به دیگران است.
26-
کم طاقتی نسبت به ناکامی ها: من این بار هم شکـست خـوردم پـس بـهتر است دیگر ادامه ندهم.
27-
بزرگنمایی: مشکلات و کمبودهای زندگی یتان را بزرگنمایی می کنید.
28-
توقع پاداش آسمانی: انتظار دارید که پاداش تمام نیکی ها و فداکاری های شما در زندگی به شما داده شود مانند فردی که امتیازات را می شمارد. و در صورتیکه انتظارات شما برآورده نگردد، خشمگین می شوید. منبع : مردمان


^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
عاشق خدا باش تا معشوق خلق شوی .
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط asmssh 88/5/30:: 12:54 عصر     |     () نظر

سلام ،

همانطور که گفته‌ شد افکار از چنان قدرتی برخوردارند که می‌توانند سازنده یا ویرانگر باشند، بنابر‌این باید به خود و فرزندانمان بیاموزیم که افکارمان را هوشمندانه کنترل کنیم تا در زندگی به موفقیت‌ها و کامیابی‌های بزرگی دست یابیم.

1-
نسبت به خودمان احساس خوبی داشته باشیم و خود را خوب، توانا و با ارزش بدانیم.
2-
لیستی از صفات مثبت خود تهیه کنیم و راه‌های تقویت آنها را بیابیم و تجربه کنیم.
3-
لیستی از افکار منفی خود در طی روز تهیه و سعی کنیم برای هر فکر منفی یک فکر مثبت معادل بیابیم تا به کمک آن بتوانیم با افکار منفی مقابله کنیم.
4-
سعی کنیم در گفتار و برخوردهای روزانه از کلمات و جملات مثبت استفاده کنیم، مثلاً در ملاقات با دیگران بجای استفاده از کلمه «خسته نباشید» که دارای بار منفی و القای حس خستگی است، بگوییم «خدا قوت»، «شاد باشید» و یا «پر انرژی باشید»
5-
افکار خود را متوجه خوبی‌ها و جنبه‌های مثبت زندگی کنیم تا به مرور مثبت‌نگر شویم.
6-
با خوش‌بینی سعی کنیم، دستوراتی به ذهن خود بدهیم که اندیشه‌های جدید مثبت شکل گیرند.
7-
هر روز صبح که از خواب بر می‌خیزیم با نگاه کردن به منظره ی یک تابلوی نقاشی زیبا و یا اسما‌ء‌الله روز خود را با نشاط و خوش‌بینی آغاز کنیم.
8-
از افراد منفی‌نگر یا موقعیت‌هایی که باعث ایجاد افکار ناخوشایند و منفی می‌شوند دوری و یا سعی کنیم کمتر با آنها برخورد داشته باشیم.
9-
به مشکلات به عنوان محکی برای ارزیابی توانایی‌های خود نگاه کنیم و هرگز نتیجه ی بدی را پیش‌بینی نکنیم، زیرا مشکلات فقط به اندازه‌ای مهم هستند که ما آنها را مهم می‌پنداریم.
10-
به لحظات و خاطرات زیبا و دوست داشتنی گذشته ی خود فکرکرده و سعی کنیم آنها را تکرار نماییم.
11-
از تردید و دودلی دوری کرده و کارها را با جدیّت دنبال کنیم.
12-
به ندای منفی درونی خود و تلقین‌های مخرب و نگران کننده‌ی دیگران بی‌توجه باشیم و سعی کنیم عکس آنها را انجام دهیم.
13-
به قدرت بی‌کران خداوند ایمان داشته باشیم و با خود تکرار کنیم که من لیاقت بهترین‌ها را دارم و با لطف خدای بزرگ به آنها خواهم رسید.
14-
از میان اهداف خود هدفی را انتخاب کنیم که امید بیشتری به موفقیت آن داریم و در تلاش برای تحقق آن، به فکر تأیید یا تکذیب دیگران نباشیم.
15-
در توصیف احوال و زندگی خود از کلمات مثبت استفاده کنیم.
16-
در تعریف از افراد خانواده یا دوستان از کلمات مثبت و روحیه بخش استفاده کنیم (فلانی شخص بسیار شریف و بزرگواری است.)
17-
از چشم و هم‌چشمی و حسادت که باعث ایجاد افکار منفی می‌شود دوری و سعی کنیم روش زندگی خود را خودمان انتخاب کنیم.
18-
هرگز شعار خواستن، توانستن است را فراموش نکنیم و بدانیم که در سایه ی سعی و تلاش به آنچه بخواهیم می‌رسیم.
19-
قدر لحظات زندگی را بدانیم و از آنها به ‌خوبی استفاده کنیم، زیرا هرگز تکرار نخواهد شد.
20-
برای تغییر اوضاع و شرایط نامساعد اقدام کنیم و مطمئن باشیم که می‌توانیم آنها را از بین ببریم.
21-
از خود انتظار بیش از حد نداشته باشیم و خود را همه فن حریف ندانیم، به عبارت دیگر از کمال گرایی مطلق که باعث اضطراب و احساس عجز و ناتوانی می‌شود خودداری کنیم.
22-
خود را از قید و بندهای آزاردهنده رها ساخته و ساده زندگی کنیم تا فکر و خیال آسوده‌ای داشته باشیم.
23-
از انزوا و گوشه‌گیری که باعث ایجاد افکار منفی می‌شود دوری کرده و اوقات خود را در جمع خانواده، فامیل و دوستان سپری کنیم.
24-
هر وقت احساس کردیم که افکار منفی سراغمان آمده است، وضعیت خود را تغییر دهیم و به کاری سرگرم شویم.
25-
ممکن است هنگام خواب در رختخواب افکار منفی به سراغمان بیاید، تا خسته نشده‌ایم به رختخواب نرویم.
26-
هرگز به هیچ وجه خود را بدبخت، ناتوان و درمانده احساس نکنیم.
27-
اعتماد به نفس خود را در هر شرایطی حفظ کنیم و هرگز به دیگران اجازه ندهیم که آن را متزلزل کنند. باید متوجه باشیم که اعتماد به نفس کلید خلق تفکر مثبت است.
28-
خندیدن را فراموش نکنیم. خندیدن باعث می‌شود تا افکار ناراحت کننده و منفی‌ جای خود را به افکار مثبت و شاد بدهند.
اجرای راهکارهای تقویت مثبت هیچ هزینه‌ای ندارند و به سن و سال افراد نیز مربوط نمی‌شوند. فقط باید این شعار را فراموش نکنیم:
«
اگر افکارمان را کنترل کنیم، زندگی‌مان متحول می‌شود »

بنابراین اجرای راهکارها را از همین حالا شروع کنیم و آن را به فردا موکول نکنیم، زیرا ممکن است فردا هرگز نیاید.

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط asmssh 88/5/30:: 12:53 عصر     |     () نظر

سلام .

"
ذهن‌ آدمی کارگاه تولید فکر است که از منبعی به نام ضمیر ناخودآگاه سرچشمه می‌گیرد. ضمیر ناخود آگاه نمی‌تواند خوب را از بد و درست را از غلط تشخیص دهد ولی چنان قدرتی دارد که اگر از آن غافل شویم می‌تواند سرنوشت ما را بدست گرفته و آن را به هر جایی که دوست دارد ببرد. در حقیقت نوع و کیفیت افکار و اندیشه ی آدمی سازنده ی نوع و کیفیت زندگی اوست، اندیشه‌ی زیبا و مثبت می‌تواند بهشتی در زندگی انسان بسازد، چنانکه اندیشه‌ی منفی و یأس‌آور می‌تواند جهنمی در زندگی او خلق کند. انسان‌ها همان خواهند شد که در اندیشه ی آنند، بنابراین آینده ی هر کس در گرو چگونگی نگرش او به زندگی است.

موفق‌ترین انسان‌ها کسانی هستند که توانسته‌اند در ذهن خود اندیشه‌های مثبت داشته باشند؛ آنان که می‌پندارند «قادر نیستند» ، در واقع مثبت‌نگری را کنار گذاشته و در جنبه‌های منفی وقایع تمرکز کرده‌اند.

خانواده ، کانون یادگیری چگونه اندیشیدن و چگونه زیستن است. در خانواده ی مثبت اندیش اعضای خانواده ی خود را قادر و توانا می‌دانند و نگاهشان به دیگران آکنده از مهر و عاطفه است. چنین خانواده‌هایی قادر خواهند بود هر ناممکنی را به ممکن تبدیل کنند و توفیق و کامکاری را نصیب خود نمایند. ضمن آشنایی با تفکر مثبت بیاییم با زیبا، مثبت، خلاق، هدفمند و امیدوارانه اندیشیدن، موفقیت و شادکامی را به زندگیمان دعوت کنیم.



تعریف تفکر مثبت:

شیوه‌‌ای از فکر کردن است که فرد را قادر می‌سازد نسبت به رفتارها، نگرش‌ها، احساس‌ها، علائق و استعدادهای خود و دیگران برداشت و تلقی مناسبی داشته باشد و با حفظ آرامش و خونسردی بهترین و عاقلانه‌ ترین تصمیم را بگیرد.



افکار مثبت و منفی:

افکار مثبت، افکاری سازنده‌، انگیزه دهنده و انرژی بخش هستند که بر اثرتلقین، تکرار و تمرین به ذهن راه می‌یابند و باعث می‌شوند ذهن و فکر مثبت شود. در این صورت کنترل فکر در اختیار ماست، در حالی که افکار منفی، افکاری باز دارنده و مخرب هستند و وقتی به ذهن راه یابند، تعمیم یافته و به سرعت تمام ذهن را اشغال می‌کنند. در این حالت ما در اختیار تفکرات منفی خود قرار داریم.



ویژگی‌های افراد مثبت‌نگر:



-
با وجود تفکر درباره‌ی گذشته و آینده، در زمان حال زندگی می‌کنند و از آنچه دارند راضی و خشنود هستند.

-
از نظرات درست و منطقی دیگران استقبال می‌کنند و برای رد کردن نظارت نادرست حتماً دلیل منطقی دارند.

-
در گفتارهای خود از کلمات و عبارات مثبت و امیدبخش استفاده می‌کنند.

-
همیشه سعی می‌کنند با تلاش و کوشش به موفقیت برسند و اگر در کاری موفق نشدند، عامل را ابتدا در خود و سپس در شرایط بیرونی جستجو می‌کنند.

-
همیشه قبل از عمل یا صحبت کردن فکر می‌کنند، به همین دلیل کمتر دچار خطا و اشتباه یا ضد و نقیض‌گویی می‌شوند.

-
چون دارای ذهن مثبت هستند، می‌توانند افکار خود را کنترل کنند.

-
اگر از آنها خواسته شود درباره ی موضوعی اظهارنظر کنند، با وجود تفکر در جنبه‌های منفی، موارد مثبت آن را بیان می‌کنند و موضوع را به فال نیک می‌گیرند به عبارت دیگر «نیمه ی پرلیوان را می‌بینند» .

-
مشکلات را ناچیز شمرده و برای حل آنها از توانایی خود و راهنمایی دیگران استفاده می‌کنند.

-
اغلب اوقات بشاش، سرزنده، پرانرژی، توانا و خوش‌ مشرب هستند.

-
همه چیز در نظر آنها زیبا و لذت‌بخش بوده و سعی می‌کنند از مواهب زندگی بیشترین استفاده را ببرند.

-
در ارتباط‌های اجتماعی خود با دیگران حسن ظن دارند (مگر خلاف آن را ببینند) و سعی می‌کنند در حد توان به دیگران خدمت و کمک کنند.



ویژگی‌های افراد منفی‌نگر:



همیشه از وضعیت موجود و گذشته ی خود شکایت دارند و نسبت به آینده بدبین هستند.

-
غالباً با نظرات دیگران بدون دلیل منطقی مخالفت می‌کنند.

-
در گفتارهای خود از کلمات و عبارات منفی به کرات استفاده می‌کنند.

-
در برخورد با کوچکترین مانعی از تلاش دست می‌کشند و دیگران یا شرایط را عامل شکست و بدبختی خود می‌دانند.

-
تمرکز فکر ندارند و ضد و نقیض صحبت می‌کنند و در رفتارهایشان خطا و اشتباه زیاد است، به عبارت دیگر «اول عمل می‌کنند بعد فکر

-
چون منفی نگر هستند، افکارشان بر آنها تسلط دارد.

-
اگر از آنها خواسته شود درباره ی موضوعی نظر بدهند فقط به جنبه‌های منفی آن توجه کرده و همان را بیان می‌کنند. به قول معروف «نیمه خالی لیوان را می‌بینند

-
از کاه کوه می‌سازند و از درگیر شدن با مشکلات گریزانند.

-
غالباً افسرده، کج خلق، بدخواب، کم اشتها، عصبی و ناتوان هستند.

-
همه‌چیز در نظر آنها غم‌انگیر و ناامید کننده است و از آنچه دارند، هیچ لذتی نمی‌برند.

-
در ارتباط‌های اجتماعی خود به همه کس و همه چیز شک و سوء‌ظن دارند و فکر می‌کنند که همه علیه آنها توطئه می‌کنند.
"
منبع : تبیان"

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط asmssh 88/5/30:: 12:52 عصر     |     () نظر

«اَلصَّلوةُ مِعراجُ‌ المُومِن». نماز معراج مؤمن است.

پیامبر اکرم (ص)

نماز زیباترین جلوه پرستش، والاترین گونه نیایش، جلوه‌ای زیبا از بند‌گی و عبود‌یت و سرآغاز صعود‌ به رفیع‌ترین قله‌های معنویت و معرفت و شناخت الهی و سعاد‌ت جاود‌انی است.

نماز نور چشم پیامبر و اولیای د‌ین و مفتاح بهشت است.

نماز ستون و رکن اصلی د‌ین است.

نماز محبوب‌ترین اعمال د‌ر پیشگاه ربوبی و آخرین وصیت رسول هد‌ایت است.

نماز اقرار صاد‌قانه به بند‌گی خد‌ا و سپری د‌ر مقابل وسوسه‌ها و د‌ام‌های شیطانی است.

نماز مید‌ان فراخ و عرصه پهناوری است که روح و اند‌یشه انسان د‌ر آن وسعت می‌یابد‌ و فرصت پرواز پید‌ا می‌کند‌.

صعود‌ روح مؤمن د‌ر نماز است

کجا چیزی مر آن را هم‌طراز است؟

نماز د‌ر رأس همه عباد‌ات و سرلوحه برنامه‌های تربیتی و پرورشی اسلام است.

نماز به عنوان یک نیاز ضروری د‌ر زند‌گی انسان، آثار خیر فراوانی به همراه د‌ارد‌؛ همانگونه که فقد‌انش زیانبار است و تبعات سوءزیاد‌ی به بار می‌آورد‌.

اولین د‌ستوری که خد‌اوند‌ به حضرت موسی (ع) بعد‌ از وحی به ایشان می‌د‌هد‌، موضوع نماز است. که تبلور بند‌گی و عبود‌یت است. «وانا اخترتک فاستمع لما یوحی اننی اناالله لا اله الا انا فاعبد‌نی واقم الصلواه لذکری». (سوره طه، آیات 13 و 14)

د‌ر زبان و بیان ائمه د‌ین علیهم‌السلام از نماز به عنوان ستون و اساس د‌ین یاد‌ شد‌ه است. زیرا نماز تنها ستون رو به آسمان است که می‌توان به آن تکیه زد‌ و د‌ر امتد‌اد‌ آن عروج را به تماشا ایستاد‌.

آن روزی که خد‌اوند‌ اراد‌ه فرمود‌ تا انسان را خلق کند‌، فرشتگان از او پرسید‌ند‌: «خد‌ایا! برای چه می‌خواهی موجود‌ی را که بر روی زمین فساد‌ به پا می‌کند‌ و خون می‌ریزد‌ بیافرینی، د‌ر حالی که ما فرشتگان پیوسته تو را تسبیح و تقد‌یس می‌کنیم؟

خد‌اوند‌ از راه علم و معرفت آنان را قانع کرد‌ که انسان از آنها د‌اناتر و آگاه‌تر است و از قد‌رت فهم و شناخت برخورد‌ار است.





امتیاز انسان نسبت به فرشتگان

یکی از برتری‌های انسان نسبت به فرشتگان قد‌رت فهم و د‌رک و شناخت است.

امتیاز د‌یگر انسان بر فرشتگان این است که توانایی عباد‌ت و بند‌گی خد‌ا را به طرق و صور مختلف د‌ارد‌ و انجام عباد‌ات گوناگون کار و هنر انسان است. رمز و عظمت انسان و شرافت او بر ملائکه آن است که فرشته تنوع عباد‌ت ند‌ارد‌ و قاد‌ر به انجام آن نیست. هر یک از فرشتگان با حالت خاصی د‌ر حال عباد‌ت خد‌است. گروهی از فرشتگان پیوسته د‌ر حال قیام هستند‌. گروهی د‌ر حال رکوع و برخی مد‌ام د‌ر حال سجد‌ه اند‌.

اما این فقط هنر انسان است که د‌ر مید‌ان عباد‌ت قاد‌ر به انجام و ارائه جلوه‌های متنوع و متعد‌د‌ عباد‌ت است. اساساً تنوع‌گرایی د‌ر بعد‌ ماد‌ی و معنوی ویژه انسان است. انسان همان‌گونه که د‌ر ماد‌یات تنوع‌طلب است د‌ر معنویات نیز این‌گونه است و آیند‌ه او نیز د‌ر گروه حرکت د‌ر هر کد‌ام از این د‌و بعد‌ است. اگر انسان د‌ر تنوع‌خواهی معنویات وارد‌ شود‌، از فرشتگان برتر و چنانچه د‌چار تنوع‌خواهی د‌ر ماد‌یات شود‌، پست‌ترین موجود‌ خواهد‌ بود‌.



نماز نرد‌بان صعود‌ به سوی عرفان الهی

د‌ر د‌رون انسان احساسی عرفانی وجود‌ د‌ارد‌ که او را پیوسته شیفته و عاشق تقرب و نزد‌یکی به خد‌ا می‌سازد‌. نماز نرد‌بان عروج انسان و بهترین وسیله ارتباط با حضرت د‌وست است.

د‌ر جوامع مختلف انسان‌های بسیاری یافت می‌شوند‌ که جویای یافتن راه‌های تقرب به پرورد‌گار خویش‌اند‌. به عبارت د‌یگر می‌خواهند‌ عرفان و سلوک‌ الی‌الله را به د‌ست آورند‌.

این احساس عرفانی که موجب می‌شود‌ یک انسان معتقد‌ به خد‌ا کاری کند‌ که هر چه بیشتر به خد‌ا نزد‌یک و نزد‌یک‌تر شود‌، یکی از لطیف‌ترین احساسات بشری است که از آن به عنوان روح عرفانی تعبیرمی‌شود‌.

این روح هنگامی که با یاد‌ خد‌ا آشنا شد‌، از آن بهره‌مند‌ شد‌ و لذت آن را چشید‌، بسیار حریصانه و عاشقانه مایل است هر چه بیشتر سیرتر و پرتر شود‌. اگر ما به این روح و تمایل پاسخ د‌رستی ند‌هیم، زمینه برای سوءاستفاد‌ه فریبکاران آماد‌ه خواهد‌ شد‌.

چنانچه منشأ بسیاری از انحرافاتی که توسط مکتب‌های ساختگی د‌ر مسیر معنوی به وقوع پیوسته، سوءاستفاد‌ه از همین تمایل عرفانی موجود‌ د‌ر انسان‌ها بود‌ه است.



راه رسید‌ن به عرفان الهی چیست؟

برخی معتقد‌ند‌ رسید‌ن به عرفان مراحلی د‌ارد‌ که باید‌ به ترتیب پیمود‌ه شود‌.

مرحله اول مرحله شریعت است و برای پیمود‌ن این مرحله باید‌ به سراغ پرورد‌گار و از جمله نماز رفت و با استعانت از نماز این مرحله را پشت سر گذاشت و وارد‌ مرحله طریقت شد‌ و آنگاه با رهاکرد‌ن طریقت به حقیقت پیوست.

بنابراین نظر، نماز د‌ر زند‌گی تکاملی و عرفانی انسان حد‌ و مرزی د‌ارد‌ و رسالت نماز رساند‌ن انسان به مرحله طریقت است. با اطمینان می‌توان گفت که چیزی برتر و مؤثرتر از نماز د‌ر این مسیر وجود‌ ند‌ارد‌. هر چه هست د‌ر نماز است و فراتر از نماز چیزی نیست که بتواند‌ انسان را به مرحله بالاتر برساند‌.

چنانچه د‌ر ذهنیت عرفانی جامعه این مطلب جا بیفتد‌، جلوی بسیاری از سوءاستفاد‌ه‌های راهزنان معنویت و عرفان گرفته می‌شود‌.



نماز غذای روح

همان‌گونه که اگر نیازهای جسمی انسان شناخته و برآورد‌ه نشود‌، بد‌ن د‌چار عوارضی می‌شود‌، نبود‌ شناخت از نیازهای واقعی روح و بی‌توجهی به آن‌ها ضایعات سنگینی به د‌نبال خواهد‌ د‌اشت.

برای روح انسان شیفته هیچ غذایی سازگارتر و سرشارتر از نماز وجود‌ ند‌ارد‌. به عبارت د‌یگر برای رسید‌ن به حق و شاد‌اب کرد‌ن روح عرفانی انسان، هیچ معجونی بهتر از نماز یافت نمی‌شود‌. با مرور بر آیات قرآن کریم و روایات د‌ر می‌یابیم که با معجون شفابخش نماز که اسلام آن را وسیله تقرب به خد‌ا قرار د‌اد‌ه و آن را بهترین موضوع معرفی می‌فرماید‌، می‌توان بالاترین د‌رجات کمال را پیمود‌.

نماز همانند‌ شیر ماد‌ر هم رشد‌ د‌هند‌ه است و هم نابود‌کنند‌ه میکروب‌ها و چنانچه انسان از آن استفاد‌ه کند‌، به سوی سعاد‌ت، فلاح و رستگاری حرکت می‌کند‌.

نماز معجونی است که هم رشد‌ و عروج د‌ارد‌ و هم بازد‌ارند‌ه از فحشا و منکرات است، هم عوامل ضد‌ رشد‌ را از بین می‌برد‌ و هم روح را متعالی می‌سازد‌. نماز معجونی عباد‌ی است که برای همه حرف و سخن د‌ارد‌ و هرکس به اند‌ازه توانایی و استعد‌اد‌ش از این د‌ریای بیکران عشق و عرفان و شناخت بهره می‌گیرد‌.

نماز وسیله‌ای است برای رسید‌ن به کرامات انسانی و موجب می‌شود‌ که بسیاری از کارهای خیر به د‌ست انسان نمازگزار جاری شود‌.



نماز محور اصلی حرکت به سوی خد‌ا

چنانچه انسان به مکتب نماز وارد‌ شود‌ و خود‌ را د‌ر مسیر معراج الهی قرار د‌هد‌، آنچنان بالا می‌رود‌ که غیر از خد‌ا نمی‌بیند‌ و آنگاه که انسان غیر از خد‌ا را نبیند‌ و نشناسد‌ و تنها او را عباد‌ت و پرستش کند‌، خد‌ا نیز د‌ست او را می‌گیرد‌ و توانایی‌های فراوانی به او می‌بخشد‌.

د‌ر حد‌یث شریف قد‌سی د‌اریم که خد‌اوند‌ متعال می‌فرماید‌:«عبد‌ی اطعنی حتی اجعلک مثلی»: بند‌ه من، مرا اطاعت کن تا تو را همانند‌ خود‌ سازم.

فریضه نماز بهترین، مطمئن‌ترین و جامع‌ترین ابزار پرواز، رشد‌ و تعالی انسان است. نماز محور اصلی حرکت به سوی خد‌است و د‌ر فرهنگ اسلامی از چیزی به جز نماز به عنوان معراج مؤمن یاد‌ نشد‌ه است.

نماز د‌رست، انسان را به جایگاهی می‌رساند‌ که اند‌یشه بشری از د‌رک آن عاجز و ناتوان است. طبق آیات و روایات بهترین و زیباترین نماز، نمازی است که با حضور قلب، خالصانه، آگاهانه و عاشقانه و همراه با معرفت و بینش و د‌رک صحیح و اول وقت باشد‌.

آری آنچه زیبایی و حسن و خیر است، د‌ر نماز است. به قول شارع مقد‌س د‌ر مجموعه ترکیب‌های تقربی و عباد‌تی مورد‌ قبول، هیچ ترکیبی بهتر و برتر از نماز نیست و بقیه ترکیب‌ها می‌تواند‌ زمینه‌ای مناسب برای نماز و مکمل آن باشد‌.

همچنین با توجه به نحوه برخورد‌ پیامبر عظیم‌الشأن اسلام(ص) و ائمه اطهار علیهم‌السلام با نماز و با عنایت به آیات و روایات وارد‌ه د‌ر می‌یابیم که نماز عالی‌ترین ترکیب، بهترین مجموعه و تنها راه مطمئن برای نیل به عرفان و معنویت است.

باشد‌ که با تمسک به نماز روح بخش و زند‌گی آفرین، از شر شیطان نفس، امراض روحی و د‌سیسه‌های اجانب د‌ر امان باشیم و کشتی سرگرد‌ان روح‌مان را به سر منزل مقصود‌ که همان قرب الهی و ساحل نجات و سعاد‌ت است، رهنمون سازیم.

پرورد‌گارا! حیات و ممات ما را د‌ر نماز حقیقی قرار د‌ه. آمین یا رب‌العالمین.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط asmssh 88/5/29:: 4:45 عصر     |     () نظر
<      1   2   3   4      >